طراحی وب سایت محمد رضا آتشین صدف - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از ستم بپرهیزید که دلهایتان را ویران می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (4)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/28 6:47 عصر

 

سوالی ممکن است اینجا مطرح شود: اینکه آدم باهوش می‌تواند از باورهایش بهتر از بقیه دفاع کند و حرفش را به کرسی بنشاند، چه دخلی دارد به اینکه بگوییم در معرض خطای بیشتری قرار می‌گیرد؟ اصلا اینکه آدم بتواند از باورهایش به خوبی و بهتر از بقیه دفاع کند، مگر چیز بدی است؟

 

جواب نه چیز بدی نیست منتها به شرط اینکه باوری که از آن دفاع می‌کند، درست باشد ولی چون وقتی آدم باهوشی از باورش دفاع می‌کند، معلوم نیست که باوری درست است یا او خیال می‌کند که درست است ولی در واقع نادرست است، دفاع بهتر، خطرناک‌تر است و جاده را لغزنده‌تر می‌کند.

 

چون آدم دارای هوش متوسط با آدم باهوش، هر دو در این مشترکند که از باوری دفاع کنند که در واقع غلط باشد، با این تفاوت که آدم باهوش به سبب هوش بالایش می‌تواند طوری از آن دفاع کند که همه قانع شوند؛ در نتیجه هم خودش و هم دیگران مجاب ‌شوند که این باور (فی‌الواقع نادرست) درست است و دیگر هیچ کدام نیازی به باز بینی آن باور یا شنیدن حرف‌های دیگران احساس نکنند؛ ولی آدم دارای هوش متوسط چه بسا در دفاع از آن باور کم بیاورد و همین باعث شود که هم خودش و هم دیگران در درستی آن تردید کنند و در باز بینی مسئله متوجه نادرستی آن شوند، این است که می‌گوییم باهوش در معرض افتادن در دام دفاع خوب است و دیگران هم در معرض افتادن در دام هوش او.

 

خودمونیم دفاع رو حال می‌کنی؟!

 

لینک: آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (3)

 

 




کلمات کلیدی : باهوش، خطا، اشتباه

آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (3)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/27 6:0 عصر


به نظرم رسید بهتر است قبل از اینکه جلوتر برویم دو سه نکته درباره‌ی صورت مسئله عرض کنم تا بعدا حرف و حدیثی پیش نیاید. به قول شوپنهاور: فیلسوف باید طوری روشن بنویسد که راحت بتوان مچش را گرفت.


پرسش:  آیا هر کس باهوش است لزوما خطا کمتری می‌کند؟ یعنی هوش به خودی خود سبب می‌شود تا فردی که بهره‌ی بالاتری از آن دارد، نسبت به بقیه احتمال و امکان خطا کردنش کمتر شود.


ادعا: این طور نیست که هر کسی باهوش باشد لزوما احتمال و امکان خطا کردنش کمتر شود. اتفاقا به دلیل این که او می‌تواند از باورهایش (چه درست و چه غلط) دفاع بهتری بکند، احتمال و امکان خطا کردنش بیشتر است.

 


چند نکته‌ی ‌تکمیلی:

1. دقت کنید نمی‌خواهیم بگوییم که هر کسی باهوش است، لزوما خطای بیشتر می‌کند.


2. دقت کنید نمی‌خواهیم بگوییم هر کسی باهوش است، عملا خطای بیشتر می‌کند.


3. اگر فرض کنیم ادعای ما اثبات شود، در آن صورت چنانچه مطالعه‌ای آماری انجام شود و در آن باهوش‌ها و خطاهایشان بررسی شوند و معلوم شود که هیچ باهوشی در هیچ یک از تفکراتش تاکنون دچار خطا نشده است، باز سخن ما باطل نمی‌شود! چرا؟

چون همان طور که عرض کردم سخن ما این است که صرف باهوش بودن یک شخص دلیل نمی‌شود که حرفش به حقیقت نزدیک‌تر باشد و لذا سخن او بر سخن دیگران از این جهت ترجیح پیدا کند، بلکه باید مانند دیگران حرف‌هایش را با معیارهای منطقی، سنجش و ارزیابی کنیم تا ببینیم درست است یا غلط؛ زیرا از آنجایی که باهوش‌ها بهتر می‌توانند از باورهایشان دفاع کنند، ممکن است این وضعیت پیش بیاید که باهوشی باور نادرستی را بپذیرد ولی چون به خوبی از آن دفاع می‌کند، خیال کند که باورش درست است. حالا اگر ما هم فریب هوش او را بخوریم و بدون ارزیابی نقادانه‌ سخنش را بپذیریم، مانند خودش در دام هوشش افتاده‌ایم.حالا اینکه آیا عملا چنین وضعیتی برای چند درصد از باهوش‌ها پیش آمده ربطی به یحث ما ندارد.


حالا هر کی ادعایش می‌شود بیاید بحث کنیم. (دوستانی هم که ادعایشان نمی‌شود بیایند؛ مجلس بی‌ریاست.)


 

لینک: آیا باهوش‌ها کمتر خطا می کنند؟ (2)






کلمات کلیدی : خطا، باهوش ها، فریب، اشتباه، شوپنهاور

آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (2)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/26 10:4 عصر


 

یک آقایی به نام ادوارد دو بونو در این زمینه حرفی دارد که به نظرم قابل تامل است، عینا میارم اینجا ببینم می‌پذیرید.


"بیست و پنج سال تجربه‌ی کاری در این زمینه مرا متقاعد کرده است که بسیاری از مردم که خود را باهوش می‌دانند، الزاما متفکران خوبی نیستند. آنان در دام هوش گرفتارند... شخص بسیار باهوش می‌تواند درباره‌ی موضوعی عقیده‌ای را بپذیرد و از هوش خود در جهت دفاع از این عقیده استفاده کند. این شخص هر چه باهوش‌تر باشد بهتر می‌تواند از عقیده‌اش دفاع کند. هر چه دفاع از عقیده بهتر باشد، شخص نیاز کمتری به انتخاب‌های دیگر پیدا می‌کند، یا به حرف دیگری گوش می‌دهد. اگر شما خود را محق بدانید، چرا باید این کار را بکنید؟ در نتیجه، بسیاری از ذهن‌های بسیار باهوش در دام فکرهای ضعیف می‌افتند؛ زیرا قادرند از این فکرها دفاع کنند."[1]

 



[1] . ادوارد دو بونو، درس‌های درست اندیشیدن، ترجمه ملک دخت قاسمی نیک منش، تهران، اختران، چاپ سوم، 1384، ص 14.


 

لینک: آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (1)





کلمات کلیدی : خطا، هوش، ادوارد دو بونو

آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟! (1)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/26 9:59 صبح

 

این سوالیه که مدتیه فکرم را مشغول کرده. قصه از اینجا شروع شد که چند وقت پیش با یکی از دوستان درباره‌ی موضوعی بحث می‌کردیم. نه اون نظر من رو قبول می‌کرد، نه من. بالاخره گفت: اینی که من می‌گم نظر ملکیانه. گفتم: خب که چی؟

-   یعنی بگم مصطفی ملکیان اینو گفته باز سر حرفت هستی؟

-   یعنی به صرف اینکه ایشون گفته باید قبول کنیم؟

-   یعنی ملکیان با اون هوش و سوادش اشتباه می‌کنه، تو درست می‌گی؟

-   مگه هر کی باهوش‌تره و سوادش بیشتره حتما اون درست می‌گه؟

-  حداقل احتمال خطا کردن اون که کمتره.

- از کجا معلوم؟ شاید احتمال خطا کردن آدمای این جوری بیشترم باشه.

- خداییش اگه می‌گفتم شهید مطهری گفته بازم همین حرفو می‌زدی.

-   خب البته ارادتم به شهید مطهری بیشتره ولی تو بحث علمی واسه من فرقی نمی‌کنه.

 

نظر تو چیه؟

 

لینک: آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (2)

 

 

 

 




کلمات کلیدی : شهید مطهری، باهوش، خطا، مصطفی ملکیان

خانم ها و فلسفه (6)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/24 11:32 عصر


اگر بپذیریم (اگر نپذیریم که هیچی) که به لحاظ ساختار ذهنی یا روانی یا شرایط اجتماعی یا هر چیز دیگری اساسا از خانم‌ها فیلسوف قابلی در نمیاد و این رشته به دردشون نمی‌خوره این پرسش فنی پیش میاد که چرا بعضی خانم‌ها می‌روند رشته‌ی فلسفه؟ برای پاسخ یاد خاطره‌ای افتادم که البته زیاد مطمئن نیستم به درد موضوع مورد بحث ما بخوره ولی خوب شنیدنش خالی از لطف نیست.


چند سال پیش چند تا از بر و بچ دور هم نشسته بودیم و حرف کشیده شد به اینجا که چرا بعضی خانم‌ها رشته‌های مردانه رو انتخاب می‌کنند؛ مثلا برق شاخه‌ی قدرت، کشاورزی شاخه‌ی مکانیک ماشین‌های کشاورزی، مهندسی معدن شاخه‌ی استخراج و...

یکی از بچه‌ها گفت ما بچه‌های معماری یه چیزی بین خودمون داریم می‌گیم دختری که بیاد رشته‌ی ما، اومده که زن معمار بشه!


بذارین کامنت‌های بعضی از دوستان رو حدس بزنم:


مرسی: واه واه واه. بلا به دور. بیچاره خانمای فیلسوف. شتر در خواب بیند پنبه دانه. بلبلبلو


بی‌نام: استدلال شما از نظر صوری مشکل داره. چون موارد زیادی رو من خودم می شناسم از خانم‌های فیلسوف که هیچ تمایلی به ازدواج با آقایان فیلسوف نداشته و با آقایانی از رشته‌هایی دیگر ازدواج کرده و زندگی خوبی دارند.


مروارید: استاد نادیده‌ی گرامی. به نظرم شما دچار مغالطه‌ی علت جعلی شده‌اید. به تازگی کتابی را دیده‌ام با نام "زن، ازدواج، فیلسوف" که البته باید خودم دقیقا به کتاب مذبور مراجعه کنم اما فی الحال همین را در باب امکان ازدواج نکردن این خانم‌ها با آقایان فیلسوف بپذیرید. راستی این کتاب را از اینجا می‌توانید بخوانید.

http://www.falsfeh va zan dar tool tarikh.net/fa/book/bookview/

نتیجه مطالعاتم را اعلام میکنم


زلفا: احسنتم... احسنتم... آفرینخوشم اومد از سوالتون. هر چند جوابتون رو اصلا قبول ندارم. اقایون فیلسوف اگه پشت گوششون رو دیدن ازدواج با خانومای فیلسوف رو هم دیدن. بعدشم  من تشکر می‌کنم از خانم خونه که لطف کردن و منت سر همه‌ی ما گذاشتن و کامنت گذاشتن اینجا. امیدوارم که حالشون خوب باشه و سلامت باشند. سلام برسونید. خیلی خوشحال شدم. بازم تشکر می‌کنم از ایشون.


سید ناصر موسوی:  سوال دقیقیه شما باید این مسئله را از جنبه‌های مختلف روانشناختی، جامعه‌شناختی، مردم‌شناختی، گیاه شناختی و... بررسی کنید. حدس: فک کنم اولش که این سوال رو مطرح کردید فکر نمی‌کردید این قدر عمیق باشه و مثل پراید تو گل گیر بکنید. نه؟

 






کلمات کلیدی : ازدواج، فلسفه، زن، معماری، معدن، کشاورزی، برق

خانم ها و فلسفه (5)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/23 6:49 عصر


بله بحث رسید به کتاب‌هایی که آقایان فیلسوف برای آموزش خانم‌ها نوشته‌اند و چون بعضی از دوستان شبهه کردند که خب اینها دختردار بوده‌اند و چاره‌ای نداشته‌اند جز اینکه برای آنها بنویسند حالا کتابی را معرفی می‌کنم که طرف، دختر است ولی نه دختر آقای فیلسوف.


کتاب محفل فیلسوفان خاموش، نوشته‌ی نورا ک./ ویتوریو هوسله، ترجمه‌ی کوروش صفوی


این کتاب مجموعه نامه‌هایی است که از ژانویه 1994 تا ژانویه 1996 بین پروفسور هوسله، استاد فلسفه دانشگاه راسن آلمان و دختری 11 ساله به نام نورا رد و بدل شده است که در واقع سوالات نورا در باب فلسفه و پاسخ‌های دکتر به اوست.


پرسش های کودکانه نورا درباره‌ی پیچیده‌ترین مسائل فلسفی است و پروفسور را وادار می‌کند تا برای پرسش‌های او پاسخ پیدا کند. گفتگوی این دو، محفلی پدید می‌آورد که در آن فیلسوفان بزرگی از افلاطون تا هانس یوناس درباره پروردگار و جهان هستی و راه صحیح زندگی و... سخن بگویند.


ویژگی این کتاب نسبت به "دنیای سوفی" در این است که این کتاب نامه‌نگاری‌های واقعی بین این دو نفر است و مباحثی که در آن مطرح می‌شود، بنیادی تر از کتاب دنیای سوفی است. البته روال داستانی "دنیای سوفی" بسیار جذاب‌تر از "محفل فیلسوفان خاموش" است. دیگر اینکه این کتاب ما را با آراء فیلسوفان معاصرتر و ناآشناتری نسبت به "دنیای سوفی" رو به رو می کند...

 

 

 




کلمات کلیدی : فلسفه، زن، معرفی کتاب، محفل فیلسوفان خاموش، دنیاس سوفی

خانم ها و فلسفه (4)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/23 4:17 عصر

 

درباره‌ی نسبت بین خانم‌ها و فلسفه صحبت می‌کردیم که رسیدیم به اینجا که در حالی که تفکر رایج بین آقایان این است که فلسفه به درد خانم‌ها نمی‌خورد و نیز خانم‌ها به درد فلسفه، آقایان فیلسوف به شدت علاقمندند که فلسفه را به خانم‌ها یاد بدهند! موید این فرمایش بنده هم کتاب‌های متعدد آموزشی فلسفه برای خانم‌هاست که یک نمونه‌اش دنیای سوفی بود. شاید فکر کنید دارم خالی می‌بندم و دیگر غیر از دنیای سوفی نمونه‌ای در دست ندارم. حالا که این طور شد یک کتاب دیگر را هم اسم می‌برم خودتان بروید ببینید تا به ایمان بیاورید.


کتاب "فلسفه در 30 روز"، نوشته‌ی، دونیکو ژانیکو. دونیکو این کتاب را برای دخترش کلر نوشته است، که قصد داشته مطالعه‌ی فلسفه را در دبیرستان آغاز کند. ژانیکو با خواندن کتاب‌های مقدماتی و درسی متعدد این رشته و با نارضایتی از پیچیدگی‌های آکادمیک آنها، تصمیم به نوشتن کتاب خودش گرفت. البته باید گفت که او این کتاب را نه فقط برای دخترش، بلکه برای هر کسی در هر سنی و با هر پیش زمینه‌ی تحصیلی که دارای کمی کنجکاوی است اما وقت آزاد اندکی دارد نوشت.


این کتاب بیانگر عقاید فیلسوفان نیست، جمله ای از یک فیلسوف را بیان می کند وانتظار دارد خواننده این موضوع را دنبال کند. هدف نویسنده، فلسفه‌ورزیدن است نه فلسفه‌خوانی.

 

 

 

 

 

 




کلمات کلیدی : فلسفه، زن، معرفی کتاب، فلسفه در 30 روز، دونیکو ژانیکو

خانم ها و فلسفه! (3)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/22 10:18 صبح


نکته‌ی جالبی که به تازگی کشف کرده‌ام، علاقمندی عجیب آقایان فیلسوف به آموزش فلسفه به خانم‌ها است. تعجب می‌کنی؟ چند تا کتاب آموزش فلسفه می‌خواهی نشانت بدهم که با انگیزه‌ی آموختن به یک خانم نوشته شده‌اند؟ جای دوری نرویم همین کتاب دنیای سوفی.


داستان از این قرار است که هیلده دختری‌ است که پدرش کارمند سازمان ملل است و برای ماموریت به لبنان رفته است. پدر هیلده تصمیم می‌گیرد برای روز تولد دخترش کتابی بنویسد و با این کتاب او را با مفاهیم فلسفی و فیلسوفان آشنا کند. درواقع دنیای سوفی، داستانی است که پدر هیلده برای تولد دخترش نوشته است.


و اما سوفی:

باز هم دختری در آستانه پانزده سالگی که دانش‌آموز یکی از دبیرستانهای نروژ است که به همراه مادرش در یک خانه ویلایی زندگی می‌کند. پدرش که ناخدای یک نفتکش است به دلیل شغلش مدت‌های طولانی از سال را دور از خانه و خانواده خود می‌گذراند. سوفی تنها فرزند خانواده‌است و همین امر سبب می‌شود که سوفی نوجوان ساعت‌های طولانی را در منزل تنها باشد.


سوفی در اوقات تنهایی به غار خود پناه می‌برد، سوراخی در میان بوته‌های شمشاد که در حیاط خانه قرار دارد و تنها گنجایش یک نفر را دارا می‌باشد. آنجا باغ عدن سوفی است، او یکه و تنها در آن زندگی می‌کند و در غار خود، دور از دسترس دیگران به نوشتن داستان و شعر مشغول است. سوفی یک روز، نامه‌هایی جالب و بعدا نوارهای ویدئویی از شخصی به نام آلبرت دریافت می‌کند حاوی سوالاتی مانند خاستگاه فلسفه چیست، چرا و چگونه به وجود آمد و چه مسائلی را مطرح کرد و مطرح می‌کند؟ جهان چگونه پدید آمده‌ است؟ آیا خدایی جاودانه که خالق انسان و جهان است وجود دارد؟ هدف از خلقت چیست؟ آیا جهان از ازل وجود داشته‌است یا خداوند روزی روزگاری جهان را از هیچ خلق کرده‌است؟ عدالت را با مقیاسی می‌توان سنجید و فضیلت اخلاقی کدام است؟ هنر چیست و رسالتش کدام است؟ زیبایی به چه معناست؟ تاریخ چیست، آیا به راستی خدایی سنگدل است که ارابه پیروزی خود را از روی مخالفان و کافرانش می‌گذراند؟...

 

لحظه‌ی شگفتی که موقع خواندن این داستان تجربه می‌کنی و کفت می‌بُرد، وقتی است که سوفی و آلبرت می فهمند که شخصیت هایی داستانی بیش نیستند و سعی می‌کنند از دست نویسنده فرار کنند و به دنیای واقعی پا بگذارند و در واقع از انجام دادن کارهایی که نویسنده آن ها را مجبور می‌کند انجام دهند، راحت شوند. و سرانجام بعد از این که هیلده این قسمت کتاب را می‌خواند، با خود فکر می‌کند، شاید من هم داستانی باشم که به دست نویسنده‌ای نوشته شده‌ام!


این کتاب نوشته‌ی "یوستین گردر" است (قیافه‌اش مُک عین خارجی هاس!) که رمان‌نویس و خالق داستان‌های کوتاهی است که اکثراً دارای اطلاعات فلسفی برای مخاطبان جوانش می‌باشد. او در رشته‌ی فلسفه، الهیات و ادبیات از دانشگاه اسلو فارغ‌التحصیل شد و سپس به مدت ده‌سال به ‌تدریس «تاریخ عقاید» در دبیرستان‌های [احتمالا دخترانه!] پرداخت و پیوسته در فکر متن فلسفی ساده‌ای بود که به درد شاگردان جوانش بخورد و چون متن مناسبی نیافت نهایتا کتاب دنیای سوفی را نوشت.

این کتاب درهمان چند سال اول انتشار به بیش از سی زبان ترجمه شد و تاکنون به 50 زبان دنیا ترجمه شده‌است و میلیون‌ها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته ‌است. و میلیون‌ها خواننده داشته است که یکی از محبوب‌ترین و  مشهورترین خواننده‌های او را می‌توانی اینجا ببینی. یوستین گردر مهارت بسیاری در ساده‌نویسی و ایجاز دارد تا جایی که توانسته ‌است تاریخ فلسفه سه هزار ساله را در 600 صفحه بگنجاند.


این هم از نقش خانم‌ها در آموزش فلسفه. حالا هی تو بیا بگو خانم‌ها را چه کار به فلسفه!






کلمات کلیدی : آموزش، فلسفه، کتاب، خانم ها، دنیای سوفی، یوستین گردر، آلبرت، هیلده، لبنان، سازمان ملل، رمان فلسفی

خانم ها و فلسفه (2)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/20 1:0 عصر


در دفاع از خانم‌ها می‌شود از آقایان که خودشان را مخ فلسفه می‌دانند پرسید: ببخشید حالا از بین شما چند نفر فیلسوف شاخص از آب در آمده‌اند؟ فوق فوقش ما خانم‌ها به همان اندازه که اکثر شما فلسفه می‌دانید و می‌ورزید، فلسفه  می‌دانیم و می‌ورزیم. تازه شم خداییش نمره‌های بیشتر ما از نمره‌های بیشتر شما بهتر است. اسنادش هم موجود است.

 


خب از این دفاع که بگذریم. من یک نظری دارم در این باره: ببینید بر فرض که واقعا هیچ فیلسوف شاخص خانمی در متافیزیک نداشته باشیم، باز نمی‌شود با قطعیت گفت که این پدیده مربوط به توانایی‌های شناختی مثل تفکر انتزاعی آنهاست بلکه شاید علت، بیشتر عاطفی باشد. یعنی مسئله برگردد به دو ویژگی خانم‌ها:

1.      خانم‌ها غالبا از آقایان ترسوترند.

2.      خانم‌ها غالبا بیشتر از آقایان به نظر مثبت داشتن دیگران درباره‌ی آنها اهمیت می‌دهند.

این دو عامل باعث می‌شود که آنها زیاد اهل خطرکردن نباشند. از طرفی برای شاخص شدن باید حرف تازه داشته باشی. حرف تازه یعنی حرف متفاوت و مخالف با جریان غالب تفکر در جامعه ات و این یعنی مورد نقد واقع شدن، فحش شنیدن، حتی تبعید شدن و حتی کشته شدن. شما زندگی ابن سینا را که متهم به کفر شد و شیخ شهاب الدین سهروردی را که شهید شد و ملاصدرا را که تبعید شد و حتی نزدیک بود کشته شود بخوانید...

خب حالا چه بسا خانم‌هایی وجود داشته که واقعا حرف‌های تازه‌ای داشته‌اند یا حتی دستگاه‌های منظم فلسفی و یا در بعضی موارد پیش از ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا به کشفیات آنها رسیده‌اند ولی جرئت ابراز و حوصله‌ی دعوا و دردسر نداشته‌اند.

شما نظرت چیه؟

 

تبصره:

از آنجایی که احتمال می‌دم مضمون یا لحن این پست موجب آزردگی خاطر بعضی از خواهران خودم که گل سرسبد پارسی بلاگ هستند بشود، لازم دیدم دو سه نکته را عرض کنم:

1.      بحث ما علمی است نه ارزشی.

2.      من این دو ویژگی را به خودی خود بد نمی‌دانم تازه خیلی از اوقات حسن هستند.

3.     برداشت نشود که من آقایان را چیز علیه السلامی می‌دانم. عمرا. یک عیب‌هایی سیستماتیکی (بیشتر) این آقایان دارند و مستند علمی هم برایش هست که اگر بشنوید کلا نسل مردها را منقرض خواهید خواست.

4.      ولی خب از حق نگذریم فیلسوفان شاخصی تحویل جامعه داده‌اند!

5.      همین وضعیتی که در بالا عرض کردم (جنبهی عاطفی قضیه) درباره‌ی بعضی از آقایان هم صادق است تازه بدتر!


 







کلمات کلیدی : فلسفه، زن، ابن سینا، تفکر انتزاعی، شیخ شهاب الدین سهروردی، ملاصدرا

خانم ها و فلسفه!؟ (1)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/19 9:34 صبح


چندسال پیش که هنوز کنکور دکتری، متمرکز و سراسری نشده بود، کنکور یکی از دانشگاه‌های قم شرکت کرده بودم. حدود 350 نفر آمده بودند که تقریبا 50 نفرشان خانم بودند. یعنی باورم نمی‌شد این همه خانم، ارشد فلسفه آن هم با چه اعتماد به نفسی آمده بودند با آقایان که مخ فلسفه هستند! رقابت کنند.

تو دقایقی که منتظر باز شدن در سالن بودیم، خبری شنیدیم که اوقاتمان را حسابی تخل کرد و آن اینکه ظرفیت پذیرش کلا 8 نفر است. حالا این طرف محوطه، بیشتر مخ‌های فلسفه مثل برج زهرمار و تو لاک خود و آن طرف، خانم‌ها همه احوال‌پرسی و بگو و بخند انگار که آمده‌اند پیک نیک بدون پیک نیک!

یکی از دوستان که کنار من ایستاده بود و از مجموعه‌ی شرایط پیش آمده کارد می‌زدی خونش در نمی‌آمد با غیظ گفت: حالا خوبه تو کل تاریخ حتی یکیشونم فیلسوف نشده!

من که ریسه می‌رفتم گفتم: بابا بی‌خیال! شاید چون خیالشون راحته که هیچ کدومشون در نمی‌آد این قدر شنگولن.

گفت: حتما ما هم منگولیم...


ولی خودمونیم واقعا تو تاریخ فلسفه یه فیلسوف درجه 1 یا حتی درجه 2، داریم که خانم باشه؟ (نه جدی پرسیدم چون واقعا نمی‌دونم)

 





کلمات کلیدی : فلسفه، فرش قرمز، خانم ها، کنکور دکتری، شنگول، منگول، حبه انگور، گرگ ناقلا، شنل قرمزی، کلاه قرمزی، قرمزته، آبیته

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >