طراحی وب سایت به جان من، کتاب نخرید! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] به سخنى که از دهان کسى برآید ، گمان بد بردنت نشاید ، چند که توانى آن را به نیک برگردانى . [نهج البلاغه]

به جان من، کتاب نخرید !

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 86/6/5 12:21 عصر

 

این بنده ی کمترین پس از مدت ها سر به جیب تفکر فرو همی بردن به این نتیجه رسیدم که عرض کردم.آخه چه کاریه کتاب خریدن!؟ اما دلایل :

دلیل امنیتی:
چه بسیار مردانی، که به سبب صرف هزینه های گزاف در این زمینه از دست جنس ظریف، کتک های زمختی خورده اند، که وقتی آدم می شنود جگرش کباب می شود.

دلیل اقتصادی:
واضح و مبرهن است که صدی نود اهل کتاب،از قشر آسیب پذیر جامعه هستند.و گرنه آنهایی را که دستشان به جیبشان و به تعبیر اصح و ادق به دهانشان می رسد، چه به کتاب و کتاب خوانی؟
خب دوست عزیزی که چونان نویسنده هشتت گرو نهت هست.چرا پول بی زبان را خرج خرید کتاب بکنی.در حالی که با آن می توان چیپس و تخمه و پیتزا و کارت اینترنت،و کارت شارژ و قبض موبایل و کرایه ی فیلم هندی و سایر لوازم اساسی زندگی را فراهم نمود.
آخه خوبیت نداره.اگر متاهل هستید، یک خرده به فکر زن و بچه باشید.اگر هم عزب اوغلی، به فکر پدر بی چاره ی خود باشید.گناه دارد به خدا!

دلیل اجتماعی:
در توضیح این دلیل به ذکر خاطره ای از خویشتن بسنده می کنم.
چند سال پیش یک روز یکی از فامیل هایمان آمد خانه امان وقتی دو قفسه ی پنج طبقه ای کتاب هایم را دید با تعجب پرسید:یعنی تو همه ی اینا را تا آخر خوندی؟گفتم همه رو که نه. نصفشون را تا آخر خوندم بقیه رو، هر کدومو یه تیکه هاییش رو.با قاطعیت غیرقابل وصفی فرمود:والله خیلیه تا حالا دیونه نشدی!
حالا این بنده خدا چیزی را که بسیاری از اطرافیان ما درباره ی ما فکر می کنند، به زبان آورد.نمی دانم اگر الان پنج قفسه کتابم را ببیند چه می گوید.
نکته ی دیگر در این زمینه این است که از آن جایی که تقریبا نوددرصد کتاب خرهای عزیز، مثل بنده خانه بدوش هستند.باید فحش های کم و بیش آبداری را که هنگام اسباب کشی، دوستان و فامیل هایی که به کمک ما آمده اند، و الان دارند کارتن های چون سنگ سنگین کتاب را جابه جا می کنند،ناشنیده بگیریم.

دلیل فرهنگی:
از آن جایی که بسیاری از نویسندگان گرامی ما برای وقت خود ارزش زیادی قائلند و کارهایی بسیار مهمتر از تحقیق و نویسندگی دارند.کتاب پرفروشی را که می بینند، می گیرند و تنها با تغییر نام آن و خواجه علی را علی خواجه کردن، در اسرع وقت به دست من و شما می رساند.بنابراین خیلی اوقات لازم نیست کتاب بخریم.چون قبلا آن را خریده ایم.

دلیل حرفه ای:
تجربه نشان داده است که هر چند آدم، ممکن است کتابی را که می خواند بعدا بخرد، ولی کتابی را که می خرد غالبا نمی خواند.(از خوانندگان عزیزی که فهمیدند چی گفتم خواهشمندم به خود بنده نیز بگویند.)

به نظر شما این دلایل کافی نیستند، که از در کتابفروشی ها هم رد نشویم؟




کلمات کلیدی :