طراحی وب سایت در باب نوحه و مرثیه - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای کمیل ! محبوب ترین چیزی که بندگان، پس از اقرار به خدا و اولیایش ، به درگاهش پیش می آورند، خویشتنداری، تحمّل و شکیبایی است . [امام علی علیه السلام ـ به کمیل بن زیاد ـ]

مرثیه داریم تا مرثیه!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/10/2 8:25 عصر

 

 
در آن وقت مرثیه‌گوها مثل مرثیه‌گوهاى حالا نبودند. کُمَیت اسدى و دِعبل خُزاعى مرثیه‏گو بود؛ آنها طورى مرثیه مى‏گفتند که تخت خلفاى اموى و عباسى را متزلزل مى‏کرد. آنها که محتشم‏ نبودند. شعراى ما چرخ و فلک را مسؤول شهادت حسین دانسته‏اند!

بسیار تفاوت است میان مرثیه‏هایى که آنها مى‏گفتند و مرثیه‏هایى که در زمان‌هاى اخیر، امثال جوهرى و حتى محتشم‏ مى‏گویند. مضامین، از زمین تا آسمان تفاوت دارند. آنها خیلى آموزنده است و اینها آموزنده نیست، و بعضى از اینها اصلًا مضرند.

کمیت و دعبل دو نفر روضه‏خوانند اما نه روضه‏خوانانی که بیایند چهارتا شعر مفت بخواند و پول بگیرد و بروند؟ روضه خوانند اما نه مثل محتشم‏ و غیره. آنها مرثیه‏ گفته‏اند اما نه به صورت "عمّه من غریبم". حماسه‏ها گفته‏اند چه حماسه‏هایى! یک قصیده‌ی آنها به اندازه‌ی یک سلسله مقالات که یک نفر متفکّر انقلابى بنویسد اثر دارد. این‌ها در زیر چتر مرثیه سالار شهیدان امام حسین علیه السلام چه انتقادهاى گزنده‏اى از بنى‏امیه و از بنى‏عباس کردند و چه‏ها بر سر آنها آوردند!

در طول تاریخ، برداشت‌ها از حاد‌ثه‌ی کربلا خیلى متفاوت بوده است. مثلًا برداشت دِعبل و کُمَیت با برداشت محتشم‏ کاشانى یا سامانى و یا صفى علیشاه و اقبال لاهورى متفاوت است؛ برداشت امثال دعبل خزاعى از نهضت اباعبداللَّه، به تناسب زمان فقط جنبه‏هاى پرخاشگرى و حماسی آن است. برداشت محتشم‏ کاشانى جنبه‏هاى تأثّرآمیز، رقّت‏آور و گریه‏آور آن است. برداشت عُمّان سامانى یا صفى علیشاه، عرفانى، عشق الهى، محبت الهى و پاکبازى در راه حق است که اساسى‌ترین جنبه‏هاى قیام حسینى جنبه پاکبازى او در راه حق است. اقبال لاهورى بیشتر بر جنبه‏هاى اجتماعى آن تکیه کرده است. به نظر من همه‌ی این برداشتها صحیح است (البته برداشتهاى غلط هم وجود دارد، با برداشتهاى غلط کارى ندارم) ولى ناقص است؛ صحیح است یعنى غلط و دروغ نیست ولى یک جنبه‌ی آن است.

من شعرایى نظیر محتشم‏ و عُمّان سامانى و صفى علیشاه را نفی کلی نمی‌کنم. چون این قیام و حرکت ونهضت همه‌ی این جنبه‏ها را داشته و هر یک از این‌ها یک بعد از ابعاد آن حادثه است. البته یک حادثه توحیدى کامل، جامع همه مراتب است.

من نمى‏گویم آن صفحه‌ی تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. این که گفته‏اند رثاى حسین بن على باید همیشه زنده بماند، حقیقتى است و از خود پیغمبر گرفته‏اند و ائمه‌ی اطهار نیز به آن توصیه کرده‏اند. این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این یادآورى نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثاى یک قهرمان.

پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگریید، وگرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بى‏دست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتى براى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براى اینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‏اى نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادیخواه باشید، براى‏ آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنى چه، شرف و انسانیت یعنى چه، کرامت یعنى چه.

اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائى‏اش مى‏توانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است. خیال مى‏کنیم حسین بن على در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزى کنند یا- العیاذباللَّه- حضرت زهرا علیه السلام بعد از هزار و سیصد سال، آنهم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریه کنند تا تسلّى خاطر پیدا کند!


(مطلب بالا ویراسته‌ی سخنان استاد مطهری است)
 _____________________________________________________________________________
(1) ر.ک: استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج17، ص 30-34، 343، 381-382، 644، 724، 733، 737
   و ج24، ص96 و ج25، ص338 و ج27، ص772.

 




کلمات کلیدی : محتشم کاشانی، مرثیه، کمیت اسدی، دعبل خزاعی، صفی علیشاه، عمان سامانی، اقبال لاهوری

جنایت ما بر حسین (ع)!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/9/30 10:59 صبح


حادثه‌ی عاشورا دو صفحه دارد: صفحه‌ای سفید و نورانى و صفحه‌ای سیاه و ظلمانى.

صفحه‌ای که جنایت است و تراژدى و مصیبت و رثاء که از این نگاه،  قهرمان حادثه یزید بن معاویه است و عبیداللَّه بن زیاد و عمر سعد و شمر بن‏ ذى الجوشن و خولى و...

وقتى این صفحه‌ی سیاه تاریخ را مطالعه مى‏کنیم، فقط جنایت و رثاء بشریت را مى‏بینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوییم چه باید بگوییم؟ باید مرثیه بگوییم مثلا:

           زان تشنگان هنوز به عیّوق مى‏رسد         فریاد العطش ز بیابان کربلا (محتشم)
  
اما تاریخچه‌ی عاشورا یک صفحه دیگر هم دارد که در آن، قهرمان حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدى نیست، بلکه حماسه است، و افتخار و نورانیت و تجلى حقیقت و انسانیت و حق‌پرستی.

چرا باید حسین بن على همیشه از آن جنبه‏اى که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه‌ی ما قرار گیرد؟ چرا شعارهایى که به نام حسین بن على مى‏دهیم و مى‏نویسیم، از صفحه‌ی‏ تاریک عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مى‏کنیم، درحالى که جنبه حماسى این داستان صدبرابر بر جنبه جنایى آن و نورانیت این بر تاریکى آن مى‏چربد.

پس باید اعتراف کنیم که یکى از جانی‌هاى بر حسین بن على ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه‏اش را مى‏خوانیم و صفحه دیگرش را نمى‏خوانیم. جانی‌هاى بر امام حسین آنهایى هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و مى‏کنند.

(مطلب بالا ویراسته‌ی سخنان استاد مطهری است)

___________________________________
1. ر.ک: استاد شهید مطهری (ره)، حماسه حسینی، ج1، ص121.




کلمات کلیدی : حادثه کربلا، امام حسین (ع)، شهید مطهری، حماسه حسینی، یزید، جنایت

نقدی بر شعرهای مذهبی معاصر

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/9/20 1:33 عصر

 

ما بتدریج به شکل مفرطی در شعر، بیشتر به شخصیت‌های مذهبی می‌پردازیم و کمتر به مسایل و موضوعات دینی. می‌توان گفت مانند کسی شده‌ایم که به جای پرداختن به نظریه‌ی علمیِ یک دانشمند، خود آن دانشمند را می‌ستاید یا به جای عمل کردن به نسخه‌ی یک پزشک، خود او را تجلیل کند. شعر ما در قدیم، کمتر شخصیت‌گرا بود و بیشتر مفهوم‌گرا. در قصاید ناصر خسرو و سنایی یا مثنوی معنوی و بوستان سعدی، غلبه با معارف است (البته معارفی که شاعران ما از آن شخصیت‌ها آموخته‌اند) ولی اکنون کاملا بر عکس شده است.

از این گذشته، ما بزرگان دین را هم در چهارده معصوم و حداکثر یکی دو شخصیت دیگر مثل حضرت عباس (ع) و حضرت معصومه (ع) {قربون همشون برم} خلاصه کرده‌ایم. گویا مذهب ما فقط توانسته است پانزده، بیست نفر لایق ستایش در دامان خود بپرورد! چرا برای خدیجه، آن یار و یاور سال‌های عسرت و تنهاییِ آن حضرت، چیزی نمی‌سراییم، یا برای حمزه سیدالشهدا یا سمیه اولین شهید اسلام یا ابوذر و سلمان و عمّار و اویس و میثم و ...اصلا چرا دور برویم؟ تا پیش از کنگره‌ی بین‌المللی شعر نبوی، حتی حضور حضرت پیامبر (ص) هم در شعر این نسل کمرنگ بود. (ص 139-140)

________________________________________________________________
ر.ک: محمد کاظم کاظمی، رصد صبح (خوانش و نقد شعر جوان امروز)، چاپ اول، انتشارات سوره مهر، 1387.




کلمات کلیدی : شعر معاصر، شعر مذهبی، نقد، محمد کاظم کاظمی، رصد صبح، شعر جوان