طراحی وب سایت زن - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه خود را بشناسد به غیر خود آگاهتر است . [امام علی علیه السلام]

یه سوال فنی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/9/7 11:16 عصر

 

سین: وقتی یه زن و شوهر تو بازار دارن راه می‌رن، می‌بینی که در بعضی از این زوج‌های مرتب، زن جلوتر از مرد راه می‌ره و در بعضی دیگر از موارد برعکس. چرا؟

جیم: خب معلومهاونی که جلوتر راه می‌ره همونیه که پیشنهاد خریدو داده.

 

نتیجه‌ی منطقی: برای همینه که در اکثریت قریب به اتفاق موارد زن‌ها جلوتر راه می‌رن!


سین: حتما می‌پرسی اونا که کنار هم راه می‌رن چی؟

جیم: ببخشید هان اونا اصلا قصد خرید ندارن همین طوری اومدن یه چرخی بخورن!

 




کلمات کلیدی : شوهر، زن، خرید، بازار

چرا خانم های بدحجاب را باکلاس تر می دانیم و ستایش می کنیم؟

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/6/21 8:48 صبح

 

 

روشن است که این سوال دو جنبه دارد یا بهتر است بگویم دو سوال است:


جنبه‌ی رفتاری

چرا با اینکه
جامعه‌ی ما، مذهبی است و همه یا بیشتر ما احکام شرعی را می‌دانیم و می‌دانیم دختری یا زنی که اون طور لباس می‌پوشد و راحت رفتار می‌کند و پیش من نامحرم، آن طوری لَوَندی می‌کند، دارد گناه می‌کند و خدا و پیغمبر هم کارهای او را نمی‌پسندند، غالب مردم جامعه این دسته خانم‌ها را بیشتر تحویل می‌گیرند، با آنها مهربان‌ترند، وقتی کاری دارند کارشان را زودتر راه می‌اندازند، با آنها مودبانه‌تر حرف می‌زنند و...


جنبه‌ی نگرشی


چرا این دسته خانم‌ها را روشنفکرتر، اجتماعی‌تر، باسوادتر و... می‌دانیم و بر عکس همین که خانمی را ببینیم پوشش سنتی دارد، اولین داوری ما درباره‌ی او این است که فکرش بسته و
عقب‌افتاده است و...؟



و البته شاید پرسش دوم، خود پاسخی برای پرسش اول باشد؛ یعنی آن رفتارهای ما ناشی از این نگرش‌ها باشد.

 

 

در آغاز می‌خواهم به پاسخ پرسشی که مربوط به جنبه‌ی رفتاری ماجراست، بپردازم و علت‌هایی که به نظرم می‌رسد بیان کنم:


1. سرشت آدمی؛


آدمیزاد از زیبایی خوشش می‌آید. کدام مرد است که از دیدن زیبایی‌ها و زینت‌های به‌رایگان‌آشکارِ
زنی خوشش نیاید؟ و دلش ضعف نرود و دارنده‌اش را ستایش نکند و سعی نکند بهره‌ی بیشتری از او ببرد و اگر می‌تواند به حریم او راه پیدا کند.


 نکته:


در دیدگاه‌های عرفانی هم گفته می‌شود که همه‌ی ما آدم‌ها عاشق زیبایی خدا هستیم که زیبایی مطلق است و البته چون زیبایی او در آفریده‌هایش هم تجلی کرده، با دیدن زیبایی‌ آفریده‌ها یاد آن زیبای ازلی و ابدی می‌افتیم و آن شیفتگی که میراث فطری ماست، زنده می‌شود. این موضوع درباره‌ی پرسش ما هم راست است.


از این دیدگاه، حظی که از دیدن زنی زیبا می‌بریم به همان سببی است که از دیدن یک گل زیبا می‌بریم. منتها با یک جداکننده و آن اینکه مرد نسبت به زن گرایشی شهوانی هم دارد که البته آن هم از روی حکمت الهی و برای بقای نسل است و لذا حس آسمانی درک زیبایی یک زن در بیشتر ما مردها به سرعت با حس زمینی شهوت آمیخته می‌شود.


این است که خداوند فرموده است به نامحرم نگاه نکنید چون خودش می‌داند چه ساخته است.


در این زمینه حکایت درویش صاحب نظر و بقراط حکیم هم از زبان جناب سعدی شنیدنی است.



با تامل در فرمایشات حقیر در بالا، پاسخ چند پرسش دیرین و چالشی پیدا می‌شود. ببینید:


1.    عشق مجازی چیست؟


2.    اساسا چیزی به نام عشق مجازی (یا به تعبیری عشق انسانی) معنا دارد و امکانپذیر است؟


3.    چرا بعضی از نظریه‌پردازان عرفانی، با خوشبینی به عشق مجازی نگاه و آن را ستایش کرده‌اند و بعضی با بدبینی و آن را نکوهش کرده‌اند؟ 


4.    آیا عشق مجازی می‌تواند پلی برای رسیدن به عشق حقیقی (الهی) باشد؟


5.    آیا درست است که برای رسیده به عشق حقیقی، آگاهانه و برنامه‌ریزی شده برویم سراغ مهرویان و بکوشیم که عاشق شویم؟


6.    آیا توصیه‌ی به عشق مجازی کار درستی است؟


7.    چرا در ادبیات عرفانی راه عشق راه پرخطری دانسته شده؟

 

 

 

2. پیام‌های زبان بدن؛


واژه‌ی زبان بدن، امروز اصطلاحی جاافتاده در مطالعات شاخه‌های دانشی گوناگونی مانند روانشناسی اجتماعی، مردم‌شناسی، ان ال پی و... است.

پوشش فرد، بخشی از از این دیدگاه بخشی از بدن او به حساب می‌آید.

گونه‌ی پوشش و حالت‌های رفتاری گوناگون زنان بدحجاب، زبانی است که پیام‌هایی را به بینندگان ارسال می‌کند. این پیام‌ها برای بیشتر مردها خوشایند و جذاب هستند و آنها هم پاسخ
های گفته‌شده در متن پرسش بالا را از خود نشان می‌دهند.

 

ناگفته نماند که در این زبان هم، گاهی سوء تفاهم پیش می‌آید.

 

در این گونه از سخن گفتن نیز بعضی داد می‌زنند، بعضی آهسته  می‌گویند، بعضی آشکارا و بعضی به کنایه و...


 

 

3. خودافشایی، سبب صمیمیت؛


در روانشناسی آمده که از سبب‌های ستبر و سازه‌های اساسی صمیمیت (Intimacy)، خودافشایی (Self- Disclosesue) است.
خانمی که پوششی کمتر از آنچه باید، دارد و رفتارهایی از دست که نباید، در واقع دست به گونه‌ای از خودافشایی جسمی و عاطفی زده و همین سبب می‌شود بسیاری از مردان بیننده، احساس نزدیکی عاطفی بیشتری با او بکنند و ارتباطی ژرف‌تر با او برقرار سازند.


و البته می‌دانیم که این‌گونه صمیمیت‌ها، چه آسیب‌هایی برای فرد و جامعه و چه کیفرهای بی‌پایان آن‌جهانی برای بانیان آن در پی دارد.


 


 





کلمات کلیدی : زن، عرفان، بدحجاب، باکلاس، روشنفکر، عقب افتاده، سنتی، عشق حقیقی، عشق مجازی، عشق الهی، زبان بدن، روانشناسی صمیمیت، خودافشایی

اسم کوچک همسر

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/6/12 11:53 عصر

 

 

 

آیا اینکه مردی خانمش را جلوی مردهای غریبه به اسم کوچک صدا بزند درست است؟

 

 

 از آنجایی که ما اولین آدم‌هایی نیستیم که در این زمینه فکر می‌کنیم بد نیست این لینک‌ها را ببینید:


1.   آیا صدا زدن خانم به اسم،جلوی نامحرم کار غلطیه یا خیر؟

 
2.   به اسم صدا زدن نامحرم


3.  پسری در دانشگاه مرا با اسم کوچک صدا می‌کند و به من سلام می‌دهد و همین امر موجب سوء ظن همکلاسی‌ها شده، لطفا مرا در برخورد با ایشان راهنمایی کنید.


4.    گفتند همسرت را به نام کوچک صدا نزن!


5.    نگاهی نو به زندگی


6.    مرا به اسم کوچکم صدا بزن.


7.    راهکارهای تقویت و توسعه مهارت‌های ارتباطی در مدیران (قسمت ششم: مهارت‌هایی برای توسعه ارتباطات سازمانی)
 

 

8. برخی از دینداران از بر زبان آوردن نام همسران و دخترانشان پروا داشته و با تعابیری چون «خانم»، «منزل»، «اهل بیت»، «ضعیفه» و ... از آنان یاد میکنند! آیا چنین رویکردی بر اساس موازین دینی بوده و نشان عفت و حیای افراد است؟


9. بازتعریف مفهوم غیرت در گفتمان مدرن

(با تشکر از "ذره بین" بایت لینک های 8 و 9 )


10.  لفظ چگونه خطاب کردن پدر و مادر همسر

 


 

11. شما همسرتان را چگونه صدا می‌کنید؟

 


 

12. صدا کردن همسران در خانه

 


 

13. چگونه همسران خود را صدا بزنیم؟

 


 

14. عدم درج «نام کوچک» مجریان زن سیما!

 

 

 

15. دلفین ها یکدیگر را با نام صدا می زنند!

 


 

فکر کردم چطور می‌توان پاسخی برای این سوال به دست آورد که پذیرفتنی باشد؟ به نظرم رسید از پاسخ دادن به این سوال‌ها شروع کنیم:


1.    چرا ما بعضی افراد را به اسم کوچک صدا می‌زنیم و بعضی را خیر؟


2.    اساسا ما چه زمانی کسی را به اسم کوچکش صدا می‌زنیم؟


3.    کسی را به اسم کوچک صدا زدن نشانه‌ی چیست و چه پیام یا پیام‌های خواسته یا ناخواسته‌ای دارد؟


4.    کسی را به اسم کوچک صدا زدن چه آثار و پیامدهایی دارد؟


5.    اگر کسی را که مدت‌هاست به اسم کوچک صدا می‌زنیم با لقب یا کنیه یا چیز دیگر صدا بزنیم چه اتفاقی می‌افتد؟

 

اگر جواب این سوال‌ها روشن باشد، می‌توان فهمید که صدا زدن همسر در جایی که نامحرم هست، چه معنا و آثار پیامدهایی دارد و بر اساس آن می‌شود داوری کرد که آیا این کار درست است یا خیر؟ اگر راه بهتری سراغ داری بفرما.

 

شعر


یکی باید باشد که آدم را صدا کند..

 به نام کوچک اش صدا کند..

 یک جوری که حال آدم را خوب کند..

  یک جوری که هیچ کس دیگر بلد نباشد..

  یکی باید آدم را بلد باشد…


شاعر: مریم ملک دار

 


 

نتایجی که تا الان به دست آورده‌ام و از آنها پاسخ بعضی پرسش‌های بالا تا حد زیادی روشن می‌شود:

 


 


1.    بعضی افراد خوش ندارند و اجازه نمی‌دهند که دیگران یا حداقل فرد یا افراد مشخصی با نام کوچکشان صدایشان کند؛ چنین افرادی غالبا این کار را نشانه‌ی حرمت‌شکنی یا توهین می‌دانند.

 


2.    بعضی افراد دوست دارند و احیانا درخواست می‌کنند که دیگران یا حداقل فرد یا افراد مشخصی با نام کوچکشان صدایشان کنند؛ چنین افرادی غالبا این کار را نشانه‌ی صمیمت و دوستی نزدیک می‌دانند.

 


3.    ما هر کسی را به نام کوچک صدا نمی‌زنیم و هر کسی را هم به نام خانوادگی‌اش
.صدا نمی‌زنیم

 


4.    گاهی به خواست و درخواست فرد صاحب نام توجه نمی‌شود و این باعث به وجود آمدن مشکلات ارتباطی می‌شود.

 


5.    گاهی در بین جامعه‌ای، فرهنگی، شهری، محله‌ای، خانواده‌ای یکی از این دو شیوه‌ی نامیدن غلبه پیدا می‌کند.

 

 

 

 

 

پرسش‌هایی که در این مرحله به آنها فکر می‌کنم اینهاست:

 


 


1.    چرا بعضی افراد صدا کردنشان به نام کوچک را توهین به خود می‌دانند و ناراحت می‌شوند و بعضی صدانکردنشان را به نام کوچک نشانه‌ی عدم صمیمیت و از آن اظهار ناخشنودی می‌کنند و از ما می‌خواهند که به نام کوچک صدایشان بزنیم.

 


2.    چرا بعضی افراد صدا کردنشان به نام غیرکوچک (نام خانوادگی، عنوان و...) را نشانه‌ی احترام به خود می‌دانند و خوشحال می‌شوند و صدانکردنشان به نام غیرکوچک را نادیده گرفتن شان و منزلت خود و نشانه‌ی توهین؟



در پاسخ این پرسش‌ها به فرضیه‌ای رسیده‌ام:


پاسخ این دو پرسش را باید در بحث روانشناسی حریم یا روانشناسی فاصله که از شاخه‌های
روانشناسی اجتماعی است، جستجو کرد.


نام کوچک هر فرد جزء حریم خصوصی اوست؛ بنابراین اجازه دادن به کسی برای نامیدن ما به نام کوچکمان به معنی اجازه دادن او به ورود به حریم خصوصی ماست که البته به هر کسی اجازه نمی‌دهیم و لذا اگر افراد غیرمجاز به ورود به این حریم، ما را با نام کوچکمان صدا بزنند، احساس تجاوز و ناامنی می‌کنیم و این تجاوز را توهین می‌دانیم و عصبانی می‌شویم؛ ولی اگر این افراد ما را به نام غیرکوچکمان صدا بزنند احساس می‌کنیم که حریم ما را محترم شمرده‌ و به ما احترام گذاشته‌اند.

همچنین اینکه گاهی کسی ما را به نام کوچکمان صدا می‌زند برای این است که یا احساس می‌کند که به او اجازه داده‌ایم که به حریم خصوصی ما وارد شود یا با این کار تلاش می‌کند که وارد این حریم شود...

 

 




کلمات کلیدی : نامحرم، زن، اسم کوچک

خوشگل بودن یا نبودن مسئله این است؟ (2)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/4/23 5:48 عصر

 

بخش اول این نوشته

 

خب بد نیست کم هم به غیرخوشگل‌ها. احتمالا دوست غیرخوشگلی با خواندن این یادداشت کمی دمغ شده است. یعنی چی این همه لطف و عنایت و خیر و خوبی برای آنها؟! خب چرا این اتفاق‌های خوب برای ما نیفتاده است مگر ما چه گناهی کردیم که خوشگل نشدیم. خب اشکالی داشت ما هم از خوب‌رویان می‌شدیم؟

 

پاسخ:


1.     خیلی از کسانی کهم خود را خوشگل نمی‌دانند، نظر خودشان است وگرنه از نظر دیگران خوشگل هستند.


2.     بسیاری از اوقات وقتی می‌گویند فلانی خوشگل است یا بدگل، در مقایسه با دیگران است؛ والا همان کسی که الان بدگل دانسته شده، در مقایسه با یکی دیگر خوشگل است.


3.     البته آدم‌هایی هستند که شکل و شمایلشان از متوسط قیافه‌ی مردم بهتر است که در این صورت غالبا درباره‌ی زیبایی آنها اتفاق‌نظر حاصل می‌شود و در بین آنها کسانی پیدا می‌شود که هوش از سر آدم می‌برند و همین جا باید از خدای عزیز تشکر کرد که برای نگاه‌کردن حد و حدودی گذاشته است وگرنه بیچاره می‌شدیم.


4.     اما خب بی‌تعارف خیلی از ما آرزو داریم که ریخت و قیافه‌ی بهتری از اینی هست داشتیم. یا افرادی هست که از متوسط قیافه‌ی مردم شکل و شمایلشان بدتر است و تقریبا اجماع حاصل می‌شود که بدگل هستند. اینها ممکن است که چه عرض کنم حتما لااقل یک بار در عمر خود می‌پرسند خب از عظمت خداوند گرامی چی کم می‌شد اگر شکل و قیافه‌ی ما کمی بهتر از این می‌شد؟


5.     پاسخ این پرسش را من نمی‌خواهم اینجا بدهم چون بحثی اعتقادی است و احیانا مفصل ولی لینکی را می‌گذارم اینجا دوست داشتی ببین. به اجمال عرض کنم که این سوال مربوط به بحث عدل الهی است که در دو بخش می‌شود آن را پیگیری کرد:


بحث تبعیض‌ها (ص91) برای آنهایی که صرفا دوست دارند قیافه‌شان بهتر باشد و بحث شرور (ص 121) برای آنهایی که فکر می‌کنند حقیقتا بدگل هستند). غیر از این دو بحث بحث دیگری هم هست که من الان یادم نمی‌آید که شهید مطهری در کتاب عدل الهی درباره‌ی آن بحث کرده باشد و آن بحث "اعواض" (جبران) است که من دو لینک برای مطالعه‌ی آن اینجا می‌گذارم چون می‌بینم کمتر این بحث مطرح می‌شود.


لینک اول           لینک دوم

 

6.    آنجا هم که در روایت آمد خداوند عنایت بیشتری به آنها داشته است، نه اینکه همه ی عنایت ها به آنها شده و به غیرخوشگل ها هیچ عنایتی نشده. نه. از جهت زیبایی ظاهری یا عدم آن، به زیبارویان عنایت بیشتری شده وگرنه چه بسا نسبت به یک نازیبارو عنایتی شده باشد که به یک زیبارو نشده باشد. مثلا به نازیبارویی که در خانواده ای سالم به دنیا آمده نسبت به زیبارویی که در خانواده ای ناسالم به دنیا آمده، از این جهت عنایت بیشتری شده.


 

7.   از سوی دیگر همین زیبایی و خوشگلی می‌تواند بزرگ‌ترین مانع سر راه شخص باشد تا استعدادهای انسانی و شخصیتش رشد کافی نکند. برای همین هم بی‌تعارف بگویم امیدوارم زیبارویان از دست من دلخور نشوند ولی معمولا خوشگل‌ها چیزی نمی‌شوند و چون همان طور که گفتیم تعداد خوشگل‌ها در زن‌ها بیشتر است، معمولا خانم ها مخصوصا خوب‌رویانشان چیزی نمی‌شوند. البته خودمونیم آقایون هم معمولا چیزی نمی شن ولی خب این به دلایل دیگری است معمولا که الان مورد بحث ما نیست.

 

داستان طوطی و بازرگان را در دفتر اول مثنوی خوانده‌ای که؟ وقتی بازرگان طوطی را از قفس بیرون آورد و پرتاب کرد ولی با کمال تعجب دید که پر زد و روی شاخ درختی نشست؛ وقتی از او پرسید تو از کجا این راه را یاد گرفتی طوطی در جواب می‌گوید از آن طوطی که در هندوستان مرد و از درخت به زمین افتاد.


گفت طوطی کو به فعلم پند داد                   که رها کن لطف آواز و گشاد
 
زانکه آوازت ترا در بند کرد                           خویشتن مرده پی این پند کرد
 
یعنی ای مطرب شده با خاص و عام     مرده شو چون من که تا یابی دوام 

دانه باشی مرغکانت برچنند                          غنچه باشی کودکانت بر کنند
 
دانه پنهان کن، به کلی دام شو                      غنچه پنهان کن، گیاه بام شو




 «تولستوی» هرگز زیبا نبود و اتفاقاً بسیار دوست داشت زیبا باشد. روزی در جوانی گفته بود حاضر است هرچه در زندگی دارد بدهد و برای لحظه‌ای زیبا باشد. اما در سنین میان‌سالی و پیری، طبیعت چیزی بیشتر از زیبایی به او بخشیده بود؛ شکوه. ریش و موی بلندِ پیرمرد اکنون چهره‌ای اسطوره‌ای به او بخشیده است و ما را به خضوع وامی‌دارد. (منبع)

 

  او با آنکه آنقدر نیرومند بود که می توانست بدون خستگی ، تمام روز را پیاده روی کند و یا ده دوازده ساعت روی زین بنشیند، خثهای کوچک داشت وقیافه ای جذاب وگیرانبود . تولستوی می نویسد : «خیلی خوب می دانستم که خوش قیافه نیستم. لحظاتی می رسید که نومیدی مرا مغلوب می کرد . خیال می کردم در دنیا برای کسی که مثل من چنین بینی پهن و چنین لبهای کلفت و چنین چشمهای ریز خاکستری داشته باشد، هیچ گونه سعادتی نمی تواند وجود داشته باشد و از خداوند می خواستم معجزه ای بکند و مرا خوشگل کند ، و حاضر بودم آنچه آنوقت داشتم و هر آنچه را که در آینده گیر می آوردم ، بدهم تا صورتم خوشگل بشود». (منبع)

 

"و خداوند طوطی و کلاغ را زشت آفرید طوطی اعتراض کرد و زیبا شد. کلاغ به رضای خدا تن داد و حال طوطی در قفس است و کلاغ آزاد و رها..."

 

 

سقراط به قدری زشت بود که حتی تاکنون فیلسوفی بدان زشتی در جهان دیده نشده است. سر او طاس، صورت او پهن و گرد، چشمان او فرو رفته و بی‌حرکت بود. دماغی بزرگ داشت که بر روی آن‌ لکه ها‌یی دیده می‌شد که در بسیاری از مهمانی‌های عمومی کاملا مشخص بود.

چنین قیافه‌ای به‌‌ یک باربر بیش‌تر شبیه بود تا به مشهورترین فیلسوف جهان. ولی اگر از نزدیک دقت کنیم از میان صلابت و خشونت ، چیزی از ملایمت و رقت بشری و بساطت و تواضع را ملاحظه خواهیم کرد. یعنی صفاتی که این متفکر زمخت و بدشکل را استاد گرامی و محبوب جوانان زیبا و خوش‌صورت آتن ساخته بود. (منبع)

 

 

 

و من کلام له ع رَوَى ذِعْلَبٌ اَلْیَمَامِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَالِکِ بْنِ دِحْیَةَ قَالَ کُنَّا عِنْدَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمنِیِنَ ع وَ قَدْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اِخْتِلاَفُ اَلنَّاسِ فَقَالَ إِنَّمَا فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبَادِئُ طِینِهِمْ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ کَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ یَتَقَارَبُونَ وَ عَلَى قَدْرِ اِخْتِلاَفِهَا یَتَفَاوَتُونَ فَتَامُّ اَلرُّوَاءِ نَاقِصُ اَلْعَقْلِ وَ مَادُّ اَلْقَامَةِ قَصِیرُ اَلْهِمَّةِ وَ زَاکِی اَلْعَمَلِ قَبِیحُ اَلْمَنْظَرِ وَ قَرِیبُ اَلْقَعْرِ بَعِیدُ اَلسَّبْرِ وَ مَعْرُوفُ اَلضَّرِیبَةِ مُنْکَرُ اَلْجَلِیبَةِ وَ تَائِهُ اَلْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اَللُّبِّ وَ طَلِیقُ اَللِّسَانِ حَدِیدُ اَلْجَنَانِ (از نهج البلاغه خ 234)


(ذعلب یمانى از جمله احمد بن قتیبة، از عبد الله بن یزید، از مالک بن دحیه نقل کرد که در حضور امام از علّت تفاوت‏هاى میان مردم پرسیدند، امام فرمود)
علل تفاوت‏ها میان انسان‏ها

علّت تفاوت‏هاى میان مردم، گوناگونى سرشت آنان است، زیرا آدمیان در آغاز، ترکیبى از خاک شور و شیرین، سخت و نرم، بودند، پس آنان به میزان نزدیک بودن خاکشان با هم نزدیک، و به اندازه دورى آن از هم دور و متفاوتند.

"یکى زیباروى و کم خرد"، و دیگرى بلند قامت و کم همّت، "یکى زشت روى و نیکوکار"، دیگرى کوتاه قامت و خوش فکر، یکى پاک سرشت و بد اخلاق، دیگرى خوش قلب و آشفته عقل، و آن دیگرى سخنورى دل آگاه است

 

 

عقل زن و زیبایی مرد


عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه عن جده ع قال قال علی بن أبی طالب ع عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم  (امالی / ص 227/ ح 9)

 

امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام با واسطه پدرشان از جدشان نقل کرده اند که علی بن ابی طالب ع فرموده اند «عقل زنان در جمال ایشان است و جمال مردان در عقل ایشان»

 

به نظر تو معنی این حدیث چیست؟


یک خواهش. اول ببین خودت چه می فهمی؟ بعد اگه دوست داشتی این لینک و این لینک رو ببین و در نهایت بگو از این حدیث چی می فهمی؟ اگر یکی از دوستان لطف کنه محتوای این لینک ها رو جمع بندی کنه و برای همه ی ما بگه کلا چند معنا واسه این روایت گفتن ممنون می شیم. چون می خوام جمع بندی مختصر و مفید او را بذارم تو وبلاگ و بعدش با اجازتون می خوام یه معنای تازه برای این روایت بگم.

 

جمع بندی جناب ذره بین

درباره این روایت باید به چند نکته توجه کرد. اول اینکه عقل در اینجا به چه معنی اومده و دوم اینکه در هر کدوم از اون معانی، این جمله باید به معنی ظاهریش حمل بشه یا تاویل بشه.


و اما معانی مختلف:
1- ابتدایی ترین معنی ای که از این جمله برداشت میشه هم معنای وصفی داره و هم دستوری، یعنی از طرفی به ما میگه که زنان زیبایی ظاهری دارن و همین عقل اوناست و مردان زیباییشون در عقلشونه. از طرف دیگه، داره یه دستور هم میده، یعنی میگه خانم ها باید به زیبایی ظاهرشون برسن و مردان هم به دنبال عقلشون بروند.



بعضیا هم به لوازم این معنی ظاهری اشاره کردن و این جمله رو بیانگر ویژگی هایی برای زنان دونستن:
2- هر چه زنان زیباتر باشن عاقل تر هم هستند.
3- همت زنان در کسب جمال است.
4- از زنان نباید انتظار عقل داشت.


بعضی کلا این جمله رو وصفی یا دستوری نمیدونن:
5- جمله استفهام انکاری است. یعنی آیا واقعا گمان میبرید که زیبایی زنان نشان از عقل ایشان دارد؟! و عقل مردان به تنهایی ایشان را زیبا میگرداند؟!



اما معنی ظاهری با این ملزوماتش، با بعضی روایات دیگه که در کمال و تقرب به خدا (حاصل عقل عملی) مرد و زن رو مساوی هم میدونه و از توجه به جمال زنان در ازدواج نهی میکنه، قابل جمع نیست. پس چاره چیه؟ 1. دقت در معنی عقل 2. تاویل.
عقل رو فلاسفه دو نوع میدونن: عقل نظری که انسان با اون میفهمه و یاد میگیره  و عقل عملی که با آن عمل میکند و معیار فضیلت انسان است.



اگه منظور از عقل، عقل نظری باشه، یه برداشت ظاهریش میشه همون معنی اولی که اومد و لوازم اون معنا که بعدش اومد. اما گفتیم که اونا با روایات دیگه قابل جمع نیست. پس برخی تاویل هایی رو متفاوت با ظاهر ابتدایی لفظ قائل شدن.
میگن این جمله به معنی اینه که  خانوما میتونن و باید در مسائل عقلی، عاطفه و ظرافت خودشون رو به کار بگیرن و مرد باید هنرش رو در تدبیر عقلانی نشون بده.



بعضی هم به این معنی دونسته بودن که توجه زن به زیبایی میتونه در ایجاد انس و الفت در خانواده و جلب توجه و مجبت مرد و در نتیجه داشتن خانواده ای آرام موثر باشه. یعنی عقل نظری زن رو تحت تاثیر زیبایی اون میدونن و زیبایی اون رو در جهت منافع خانواده. یعنی زیباییش بر عقل نظریش مقدمه.مقصود از حدیث شریف عقل زن در جمال و زیبایی او است این است که توجه زن به زیبایی و جمال می تواند در ایجاد خانواده و جلب مرد به کانونی از عشق،

و عاطفه مؤثر باشد. این زیبایی عقل و دیگر توانایی های زن را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین نباید زیبایی زن در میدان کار و زار اجتماعی قرار گیرد.


اگه منظور از عقل رو عقل عملی بدونیم، جمله در حقیقت داره میگه، راه تقرب برای خانم ها از طریق احساس و ذکر و راه تقرب برای آقایون از طریق حکمت و فکر هست.

 

معنای متفاوت پیشنهادی من برای این حدیث شریف:


اول مثلا جمع بندی نظرات بیان شده در دو لینک قبلی:


تمام معانی رو در سه دسته آورده ام:


توصیفی:


1.    زنان زیبایی دارند [و نه عقل درست و حسابی] و مردان عقل دارند [ و نه زیبایی درست و حسابی]. (حر عاملی)


2.    غالبا عقل زنان همپای زیباییشان است. هر چه زیباتر باشند عاقل‌ترند. (حر عاملی)


3.    از بین زیبایی و عقل، زنان بیشتر به زیبایی خود توجه دارند تا عقل خود و مردان بر عکس. (حر عاملی)


4.    مردم از زنان زیبایی‌شان را می‌خواهند و می‌بینند نه عقلشان را و از مردان عقلشان را می‌خواهند و می‌بینند نه زیبایی‌شان را. (حر عاملی)


5.    زن زیبا محبوب است هر چند کم عقل باشد و مرد عاقل محبوب است هر چند زیبا نباشد. (حر عاملی)



تجویزی:


1.    زن باید عقل خود را در زیبایی (ظرافت عاطفه و زیبایی گفتار و رفتار) خود ارائه دهد و مرد باید زیبایی خود را در تفکر عقلانی خویش ارائه دهد. (جوادی آملی)


2.    زنان باید به دنبال زیبایی باشند و مردان به دنبال عقل. (شیخ صدوق یا کراجکی؟)


نفی در لباس پرسش (استفهام انکاری):


شما خیال می‌کنید که زیبایی زنان نشان از عقل ایشان دارد؟! و عقل مردان باعث زیبایی آنها می‌شود؟ (حر عاملی)


معنای متفاوتی که بنده درست می‌دانم معنایی است توصیفی به بیان زیر:



اما اول چند مقدمه:


1.    منظور از جمال در این روایت، زیبایی ظاهری است.


2.    عقل به آن معنا که در روایت آمده است چیزی است که با آن خدا عبادت می‌شود و بهشت به دست می‌آید در مردان و زنان یکسان است و در این روایت مراد از عقل، آن نیست. (در مقال? معرفی شده اثبات شده)


3.    منظور از عقل در این روایت عقل ابزاری است یعنی تدبیر عقلانی که هر آدمی امور زندگی روزمره‌اش را با آن جلو می‌برد و موانع سر راهش را بر می‌دارد و به آرزوها و اهدافش می‌رسد و... (این هم در مقال? معرفی شده اثبات شده)


4.    ظهور عرفی این روایت در توصیف است زیرا جمله‌ای خبری است و اصل بر این است که ما بنا را بر آن همان ظهور بگذاریم مگر این مانعی سر راه این کار باشد یا دلیلی داشته باشیم که ما را به این کار وا دارد. به بیان دیگر زمانی مجاز هستیم که از ظهور دست بکشیم که نتوان معنای سازگاری با سایر آیات و روایات و مسلمات عقلی از آن به دست بیاوریم.


5.    معنای کلیت داشتن یک حکم این نیست که استثنا نداشته باشد.


6.    اصلی‌ترین کارکرد زیبایی در زندگی روزمره جلب توجه دیگران و محبت آنهاست و اصلی‌ترین کارکرد عقل در زندگی روزمره رسیدن تدبیر برای رسیدن به خواسته‌هاست.



معنای این حدیث: کار عقل را در زندگی روزمر
ه‌ی زن، زیبایی او می‌کند و کار زیبایی را در زندگی مرد، عقل او می‌کند.


به بیان دیگر: زن خواسته‌هایی (مثل ثروت، موقعیت اجتماعی و...) را که مرد آنها را با عقل (تدبیر) به دست می‌آورد، با زیبایی‌اش به دست می‌آورد و مرد توجه و علاق
ه‌ی دیگران را که زن با زیبایی‌اش به دست آورد با عقل (تدبیر) به دست می‌آورد.



 



 




کلمات کلیدی : زن، مرد، زیبایی، تهدید، فرصت

خانم ها و فلسفه (6)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/24 11:32 عصر


اگر بپذیریم (اگر نپذیریم که هیچی) که به لحاظ ساختار ذهنی یا روانی یا شرایط اجتماعی یا هر چیز دیگری اساسا از خانم‌ها فیلسوف قابلی در نمیاد و این رشته به دردشون نمی‌خوره این پرسش فنی پیش میاد که چرا بعضی خانم‌ها می‌روند رشته‌ی فلسفه؟ برای پاسخ یاد خاطره‌ای افتادم که البته زیاد مطمئن نیستم به درد موضوع مورد بحث ما بخوره ولی خوب شنیدنش خالی از لطف نیست.


چند سال پیش چند تا از بر و بچ دور هم نشسته بودیم و حرف کشیده شد به اینجا که چرا بعضی خانم‌ها رشته‌های مردانه رو انتخاب می‌کنند؛ مثلا برق شاخه‌ی قدرت، کشاورزی شاخه‌ی مکانیک ماشین‌های کشاورزی، مهندسی معدن شاخه‌ی استخراج و...

یکی از بچه‌ها گفت ما بچه‌های معماری یه چیزی بین خودمون داریم می‌گیم دختری که بیاد رشته‌ی ما، اومده که زن معمار بشه!


بذارین کامنت‌های بعضی از دوستان رو حدس بزنم:


مرسی: واه واه واه. بلا به دور. بیچاره خانمای فیلسوف. شتر در خواب بیند پنبه دانه. بلبلبلو


بی‌نام: استدلال شما از نظر صوری مشکل داره. چون موارد زیادی رو من خودم می شناسم از خانم‌های فیلسوف که هیچ تمایلی به ازدواج با آقایان فیلسوف نداشته و با آقایانی از رشته‌هایی دیگر ازدواج کرده و زندگی خوبی دارند.


مروارید: استاد نادیده‌ی گرامی. به نظرم شما دچار مغالطه‌ی علت جعلی شده‌اید. به تازگی کتابی را دیده‌ام با نام "زن، ازدواج، فیلسوف" که البته باید خودم دقیقا به کتاب مذبور مراجعه کنم اما فی الحال همین را در باب امکان ازدواج نکردن این خانم‌ها با آقایان فیلسوف بپذیرید. راستی این کتاب را از اینجا می‌توانید بخوانید.

http://www.falsfeh va zan dar tool tarikh.net/fa/book/bookview/

نتیجه مطالعاتم را اعلام میکنم


زلفا: احسنتم... احسنتم... آفرینخوشم اومد از سوالتون. هر چند جوابتون رو اصلا قبول ندارم. اقایون فیلسوف اگه پشت گوششون رو دیدن ازدواج با خانومای فیلسوف رو هم دیدن. بعدشم  من تشکر می‌کنم از خانم خونه که لطف کردن و منت سر همه‌ی ما گذاشتن و کامنت گذاشتن اینجا. امیدوارم که حالشون خوب باشه و سلامت باشند. سلام برسونید. خیلی خوشحال شدم. بازم تشکر می‌کنم از ایشون.


سید ناصر موسوی:  سوال دقیقیه شما باید این مسئله را از جنبه‌های مختلف روانشناختی، جامعه‌شناختی، مردم‌شناختی، گیاه شناختی و... بررسی کنید. حدس: فک کنم اولش که این سوال رو مطرح کردید فکر نمی‌کردید این قدر عمیق باشه و مثل پراید تو گل گیر بکنید. نه؟

 






کلمات کلیدی : ازدواج، فلسفه، زن، معماری، معدن، کشاورزی، برق

خانم ها و فلسفه (5)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/23 6:49 عصر


بله بحث رسید به کتاب‌هایی که آقایان فیلسوف برای آموزش خانم‌ها نوشته‌اند و چون بعضی از دوستان شبهه کردند که خب اینها دختردار بوده‌اند و چاره‌ای نداشته‌اند جز اینکه برای آنها بنویسند حالا کتابی را معرفی می‌کنم که طرف، دختر است ولی نه دختر آقای فیلسوف.


کتاب محفل فیلسوفان خاموش، نوشته‌ی نورا ک./ ویتوریو هوسله، ترجمه‌ی کوروش صفوی


این کتاب مجموعه نامه‌هایی است که از ژانویه 1994 تا ژانویه 1996 بین پروفسور هوسله، استاد فلسفه دانشگاه راسن آلمان و دختری 11 ساله به نام نورا رد و بدل شده است که در واقع سوالات نورا در باب فلسفه و پاسخ‌های دکتر به اوست.


پرسش های کودکانه نورا درباره‌ی پیچیده‌ترین مسائل فلسفی است و پروفسور را وادار می‌کند تا برای پرسش‌های او پاسخ پیدا کند. گفتگوی این دو، محفلی پدید می‌آورد که در آن فیلسوفان بزرگی از افلاطون تا هانس یوناس درباره پروردگار و جهان هستی و راه صحیح زندگی و... سخن بگویند.


ویژگی این کتاب نسبت به "دنیای سوفی" در این است که این کتاب نامه‌نگاری‌های واقعی بین این دو نفر است و مباحثی که در آن مطرح می‌شود، بنیادی تر از کتاب دنیای سوفی است. البته روال داستانی "دنیای سوفی" بسیار جذاب‌تر از "محفل فیلسوفان خاموش" است. دیگر اینکه این کتاب ما را با آراء فیلسوفان معاصرتر و ناآشناتری نسبت به "دنیای سوفی" رو به رو می کند...

 

 

 




کلمات کلیدی : فلسفه، زن، معرفی کتاب، محفل فیلسوفان خاموش، دنیاس سوفی

خانم ها و فلسفه (4)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/23 4:17 عصر

 

درباره‌ی نسبت بین خانم‌ها و فلسفه صحبت می‌کردیم که رسیدیم به اینجا که در حالی که تفکر رایج بین آقایان این است که فلسفه به درد خانم‌ها نمی‌خورد و نیز خانم‌ها به درد فلسفه، آقایان فیلسوف به شدت علاقمندند که فلسفه را به خانم‌ها یاد بدهند! موید این فرمایش بنده هم کتاب‌های متعدد آموزشی فلسفه برای خانم‌هاست که یک نمونه‌اش دنیای سوفی بود. شاید فکر کنید دارم خالی می‌بندم و دیگر غیر از دنیای سوفی نمونه‌ای در دست ندارم. حالا که این طور شد یک کتاب دیگر را هم اسم می‌برم خودتان بروید ببینید تا به ایمان بیاورید.


کتاب "فلسفه در 30 روز"، نوشته‌ی، دونیکو ژانیکو. دونیکو این کتاب را برای دخترش کلر نوشته است، که قصد داشته مطالعه‌ی فلسفه را در دبیرستان آغاز کند. ژانیکو با خواندن کتاب‌های مقدماتی و درسی متعدد این رشته و با نارضایتی از پیچیدگی‌های آکادمیک آنها، تصمیم به نوشتن کتاب خودش گرفت. البته باید گفت که او این کتاب را نه فقط برای دخترش، بلکه برای هر کسی در هر سنی و با هر پیش زمینه‌ی تحصیلی که دارای کمی کنجکاوی است اما وقت آزاد اندکی دارد نوشت.


این کتاب بیانگر عقاید فیلسوفان نیست، جمله ای از یک فیلسوف را بیان می کند وانتظار دارد خواننده این موضوع را دنبال کند. هدف نویسنده، فلسفه‌ورزیدن است نه فلسفه‌خوانی.

 

 

 

 

 

 




کلمات کلیدی : فلسفه، زن، معرفی کتاب، فلسفه در 30 روز، دونیکو ژانیکو

خانم ها و فلسفه (2)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/20 1:0 عصر


در دفاع از خانم‌ها می‌شود از آقایان که خودشان را مخ فلسفه می‌دانند پرسید: ببخشید حالا از بین شما چند نفر فیلسوف شاخص از آب در آمده‌اند؟ فوق فوقش ما خانم‌ها به همان اندازه که اکثر شما فلسفه می‌دانید و می‌ورزید، فلسفه  می‌دانیم و می‌ورزیم. تازه شم خداییش نمره‌های بیشتر ما از نمره‌های بیشتر شما بهتر است. اسنادش هم موجود است.

 


خب از این دفاع که بگذریم. من یک نظری دارم در این باره: ببینید بر فرض که واقعا هیچ فیلسوف شاخص خانمی در متافیزیک نداشته باشیم، باز نمی‌شود با قطعیت گفت که این پدیده مربوط به توانایی‌های شناختی مثل تفکر انتزاعی آنهاست بلکه شاید علت، بیشتر عاطفی باشد. یعنی مسئله برگردد به دو ویژگی خانم‌ها:

1.      خانم‌ها غالبا از آقایان ترسوترند.

2.      خانم‌ها غالبا بیشتر از آقایان به نظر مثبت داشتن دیگران درباره‌ی آنها اهمیت می‌دهند.

این دو عامل باعث می‌شود که آنها زیاد اهل خطرکردن نباشند. از طرفی برای شاخص شدن باید حرف تازه داشته باشی. حرف تازه یعنی حرف متفاوت و مخالف با جریان غالب تفکر در جامعه ات و این یعنی مورد نقد واقع شدن، فحش شنیدن، حتی تبعید شدن و حتی کشته شدن. شما زندگی ابن سینا را که متهم به کفر شد و شیخ شهاب الدین سهروردی را که شهید شد و ملاصدرا را که تبعید شد و حتی نزدیک بود کشته شود بخوانید...

خب حالا چه بسا خانم‌هایی وجود داشته که واقعا حرف‌های تازه‌ای داشته‌اند یا حتی دستگاه‌های منظم فلسفی و یا در بعضی موارد پیش از ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا به کشفیات آنها رسیده‌اند ولی جرئت ابراز و حوصله‌ی دعوا و دردسر نداشته‌اند.

شما نظرت چیه؟

 

تبصره:

از آنجایی که احتمال می‌دم مضمون یا لحن این پست موجب آزردگی خاطر بعضی از خواهران خودم که گل سرسبد پارسی بلاگ هستند بشود، لازم دیدم دو سه نکته را عرض کنم:

1.      بحث ما علمی است نه ارزشی.

2.      من این دو ویژگی را به خودی خود بد نمی‌دانم تازه خیلی از اوقات حسن هستند.

3.     برداشت نشود که من آقایان را چیز علیه السلامی می‌دانم. عمرا. یک عیب‌هایی سیستماتیکی (بیشتر) این آقایان دارند و مستند علمی هم برایش هست که اگر بشنوید کلا نسل مردها را منقرض خواهید خواست.

4.      ولی خب از حق نگذریم فیلسوفان شاخصی تحویل جامعه داده‌اند!

5.      همین وضعیتی که در بالا عرض کردم (جنبهی عاطفی قضیه) درباره‌ی بعضی از آقایان هم صادق است تازه بدتر!


 







کلمات کلیدی : فلسفه، زن، ابن سینا، تفکر انتزاعی، شیخ شهاب الدین سهروردی، ملاصدرا

مردم ولی آدم نیستم!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/12/12 7:18 عصر


دیشب داداشم فایل صوتی‌ای را که از علی کوچولو، پسر سه ساله‌اش، با موبایل ضبط کرده بود برامون گذاشت. بهش گفته بود: علی تو مردی هستی؟

-         آره

-         آدمی هم هستی؟

-         نه

-         آدم نیستی؟!

-         من مرد هستم ولی آدمی نیستم.

-         ببین خودت گفتی هان. یادت باشه.

-         باشه.

-         فردا بزرگ شدی نزنی زیرش!

-         می‌زنم.

 

آی خندیدیم. ولی بعدش دیدم خداییش راست می‌گه. خیلی از آدما مرد هستند (بلانسبت) ولی آدم نیستند (بلانسبت). همان طور که خیلی آدما زن هستند (بلانسبت) ولی حوا نیستند! (بلانسبت)

 

 





کلمات کلیدی : زن، مرد، آدم، حوا

زنان منطقی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/9/16 11:38 صبح


قسمت اول

دکتر: خانم ببخشید می‌شه بفرمایید چند سالتونه؟

زن کمی فکر کرد و گفت: وقتی ازدواج کردم من 18 سالم بود و شوهرم 30 سالش. حالا اون 60  سالشه و 60 دو برابر 30 هست. پس من الان 36 سالمه!


قسمت دوم

زن از اتاق پرو بیرون آمد و مانتوی طوسی رو به فروشنده برگرداند و ازش خواست که اون مانتو قهوه‌ای یه رو براش بیاره. فروشنده آورد و گفت قیمت این یکی هم مثل اون یکیه. زن پوشید و پسندید و به طرف در خروجی رفت. فروشنده دنبالش دوید و گفت: ببخشید خانم پولشو حساب نکردید. زن گفت: ولی شما گفتید قیمت این یکی اندازه‌ی همون قبلیه‌س.

-  آره خب. ولی شما پول اون یکی رو که حساب نکردین.

-  از کی تا حالا چیزی رو که بر می‌گردونن، پولشو حساب می‌کنن؟

بعله. بچه‌های عزیز. خانم با اعتماد به نفس کامل از مغازه خارج شد و فروشنده هم این طوری (ببین این طوری...) ایستاده بود و به استدلال خانم فکر می‌کرد.

 





کلمات کلیدی : منطق، مانتو، زن، استدلال، سن

   1   2      >