ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/18 10:51 عصر
عنوان فرعی1: داداش سیا ضایع شد.
عنوان فرعی 2: بدترین روز یک وبلاگ نویس.
یک نکته و بعد پاسخ:
1. بحث من بیشتر جنبهی اخلاقی داشت و نه حقوقی. چون اگر کسی جرئت کند به آدم فحش بدهد از نظر حقوقی آدم حق دارد شکایت کند و...
2. تو این مدت خیلی گشتم. از راهکارهای رفع تکبر در کتابهای اخلاقی گرفته تا مستندات دینی ملامتیان تا دیدگاههای فقهی دربارهی فحش و در نهایت از دفتر مرجع تقلیدم پرسیدم. نتیجه این شد که اگر بد و بیراه گفتن آدم به خودش باعث حقیر و ذلیل شدنش پیش دیگران بشه، اشکال داره. بنابراین به نظر خودم نتونستم ادعام رو ثابت کنم مگه این که کسی بگه این کار باعث خوار و ذلیل شدنش نمیشه که بعیده. شاید هم علت اینکه دوستام ناراحت می شدن همین بود. من که دیگه به خودم بد و بیراه نمی گم. چه کاریه! حیف نیست؟ آدم به این باشخصیتی!
کلمات کلیدی :
فحش خور،
ملامتیان،
اخلاق،
حقوق
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/16 12:25 عصر
چنان که (تعریف از خودم نباشه) عالمان اخلاق و عرفان فرمودهاند: یکی از تکنیکهای تهذیب نفس که سالک باید در سفر خود از آن استفاده کند، معاتبه یعنی سرزنش نفس است. در ادامه، آموزش این تکنیک و یکی از معاتبههای جالب پیشنهادی را از کتاب محجه البیضاء مرحوم فیض کاشانی آوردهام:
مرابطه ششم در نکوهش و سرزنش نفس است
بدان دشمنترین دشمنانت نفس تو است که در میان دو پهلوى تو است او امر کننده به بدى و میل دارنده به شر و گزیران از خیر آفریده شده و به تو دستور داده شده که او را تزکیه و اصلاح کنى و با رشته قهر و زور او را به سوى بندگى پروردگار و آفریننده او بکشانى و او را از شهوات و لذات ناروا منع کنى اگر او را به حال خود واگذارى مى رمد و سرکشى مى کند و پس از آن نمى توانى بر او دست یابى، لیکن هرگاه او را پیوسته مورد عتاب و سرزنش قرار دهى نفس تو همان نفس لوامه خواهد بود که خداوند به آن سوگند یاد کرده است و مى توانى امید داشته باشى که بدل به نفس مطمئنه شود همان نفسى که خداوند او را فراخوانده تا در زمره آن دسته از بندگان او داخل شود که از خدا خشنود و خداوند نیز از آنها خشنود است لحظه اى از عتاب و سرزنش آن غفلت مکن و مادام که نفس خود را پند نداده اى به پند دادن دیگرى نپرداز...
لذا راه این است که روى به نفس خود آرى و نادانیها و حماقتهایش را به وى گوشزد کنى چه نفس پیوسته به زیرکى و آگاهى خود مى بالد و اگر نسبت حماقت به او دهى شانه خالى مى کند و بشدت سرباز مى زند لیکن باید به او بگویى: اى نفس! چقدر نادانى، ادعاى حکمت و هوشمندى و زیرکى دارى در حالى که کودنى و حماقت تو از هر کسى بیشتر است آیا نمى دانى بهشت و دوزخ در پیش روى تو است و تو بزودى به یکى از این دو منتقل خواهى شد...
اى نفس واى بر تو... چقدر وقاحت تو شدید و شرم تو اندک است...
پس اى نفس... چرا ادعاى حکمت و دانایى مى کنى و کدام حماقت از این بیشتر است... چقدر احمقى و چقدر عذر تو زشت است...
اى نفس آیا شرم ندارى که اینان را بر حماقتى که دارند یارى مى کنى...
اى نفس! چقدر کار تو شگفت آور و نادانى تو زیاد و طغیان تو روشن است...
بنابراین اگر به سبب نادانى و کوردلى به آخرت رغبت نمى کنى و دنیا را دست نمى دهى...
واى بر تو آیا شرم نمى کنى؟ ظاهرت را براى خلق مى آرایى، و در نهان با ارتکاب گناهان بزرگ با خداوند مبارزه مى کنى آیا از مردم شرم دارى و از خداوند شرم نمى کنى؟
واى برتو اى نفس چقدر عذر مى آورى ، چقدر وقیح و زشتى، چقدر نادانى و چقدر در ارتکاب گناه گستاخى! واى بر تو چقدر پیمان بستى و آن را شکستى ، چقدر عهد کردى و خلاف آن را به جا آوردى واى بر تو...
اى بیچاره...
تبصره: الان یک قدم دیگر به اثبات ادعایم نزدیک شدهام: این که بد وبیراه به خود گفتن کار خوبی است. اما هنوز نتوانستهام آن را اثبات کنم؛ چون معاتبه مربوط به بد و بیراه گفتن به خود در خلوت است در حالی که موضوع ما بد و بیراه گفتن به خود جلوی دیگران است.
کلمات کلیدی :
تهذیب نفس،
معاتبه،
سرزنش نفس،
محجه البیضاء،
فیض کاشانی
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/15 11:49 عصر
بخشی از مکتوب عرفانی حضرت روح الله (ره) به مرحوم سید احمد (ره):
پسرم! براى ماها که از قافله ابرار عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزى است که به نظر من شاید در ساختن انسان که درصدد خود ساختن است دخیل است. باید توجه کنیم که منشأ خوش آمد ما از مدح و ثناها و بدآمدنمان از انتقادها و شایعه افکنى ها حبّ نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است. ماها میل داریم که دیگران ثناگوى ما باشند گرچه براى ما افعال شایسته و خوبى هاى خیالى را صد چندان جلوه دهند، و درهاى انتقاد- گرچه به حق- براى ما بسته باشد یا به صورت ثناگویى درآید. از عیبجویى ها، نه براى آن که به ناحق است، افسرده مى شویم و از مدحت و ثناها، نه براى آن که به حق است، فرحناک مى گردیم. بلکه براى آنکه عیب من است و مدح من نیست، [من] است که در اینجا و آنجا و همه جا بر ما حاکم است. اگر بخواهى صحّت این امر را دریابى، اگر امرى که از تو صادر مى شود عین آن یا بهتر و والاتر از آن از دیگرى، خصوصاً آنها که همپالکى تو هستند صادر شود و مداحان به مدح او برخیزند براى تو ناگوار است، و بالاتر آنکه اگر عیوب او را به صورت مداحى درآورند، در این صورت یقین بدان که دست شیطان و نفس بدتر از او در کار است.
پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنى و به باور خود بیاورى یک واقعیت را که مدح مداحان و ثناى ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد. تأثیر سوء ثناى جمیل در نفس آلوده ما، مایه بدبختىها و دورافتادگى ها از پیشگاه مقدس حق- جلّ و علا- براى ما ضعفاء النفوس خواهد بود. و شاید عیبجویى ها و شایعه پراکنى ها براى علاج معایب نفسانى ما سودمند باشد که هست، همچون عمل جراحى دردناکى که موجب سلامت مریض مى شود. آنان که با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مى کنند دوستانى هستند که با دوستى خود به ما دشمنى مى کنند و آنان که پندارند با عیبگویى و فحاشى و شایعه سازى به ما دشمنى مى کنند دشمنانى هستند که با عمل خود ما را اگر لایق باشیم اصلاح مى کنند و در صورت دشمنى به ما دوستى مى نمایند.
کلمات کلیدی :
مکتوب عرفانی،
حضرت امام خمینی،
سید احمد خمینی
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/12 11:23 صبح
قبل از هر چیز عذرخواهی کنم بابت تاخیر. تعطیلات شهرستان بودم و فرصت و دسترسی به نت نداشتم مگر با کافی.
قبل از هر چیز دو سه نکته رو عرض کنم تا معلوم شود قرار است سر کی رو بتراشیم:
1. عرض بنده دربارهی فحش دادن نیست که آن کار حرام و بیتربیتی است.
2. آدم تا میتواند نباید کاری کند که فحش بخورد.
3. منظورم از ملس بودن فحشخور آدم چیست؟ (دو نمره)
ببینید وقتی کسی به ما فحش میدهد یا رفتار توهین آمیزی میکند بیشتر ما چه واکنشی نشان میدهیم؟
1. مقابله به مثل
2. مقابله به بدتر
3. دعوا میکنیم و...
همهی اینها نشان میدهد که فحشخور ما ملس نیست. راه اول و دوم که اساسا کار حرامی است هر چند که ما شروعکننده نبودیم ولی این دلیل نمیشود. راه سوم هم که بسیاری از قتلها و نقص عضوها و زندانیها از همین جا آب میخورد.
ما باید جنبه داشته باشیم. ببینید:
1. مردی شامی شروع به دشنام دادن به امام حسن(ع) کرد. امام حسن(ع) در جواب فرمود: «میبینم که از راه رسیدی، جایی برای استراحت داری یا نه؟ اگر جایی نداری ما منزل وسیعی داریم و اگر گرسنه هستی به خانه برویم تا اطعامت کنم». مرد به عذرخواهی افتاد...
2. نقل شده نامهای دادن دست خواجه نصیر الدین طوسی که خطاب به او نوشته بود ای سگ پسر سگ. خواجه نصیر،در جواب نوشت اینکه به من سگ گفتهای صحیح نیست، زیرا سگ با چهار دست و پا راه میرود و ناخنهای دراز دارد، ولی من قامت راست دارم و روی دو پا راه میروم و ناخنهایم پهن است، ناطق هستم و خنده بر لب دارم، پوست بدنم آشکار است، ولی پوست بدن سگ به واسطه پشم بدنش پوشیده شده است.
3. سید فقیری بین دو نماز خدمت مرحوم کاشف الغطاء آمد و ازو خواست که محل خمس به او کمکی بکند ولی کاشف الغطا گفت که متاسفانه چیزی الان در احتیار ندارد او هم به محاسن مرحوم کاشف الغطا تف کرد. مرحوم کاشف الغطا بین دو نماز دامان لباس خود را گرفت و در جمعیت طلب کمک کرد و گفت: هر کس محاسن شیخ را دوست دارد به این سید کمک کند. پول زیادی برای سید جمع شد و به او داد.
4. داستان اهانت مرد بازاری به مالک اشتر را هم که شنیدهاید.
کلمات کلیدی :
فحش،
امام حسن (ع)،
مالک اشتر،
خواجه نصیر،
کاشف الغطا،
ملس
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/5 10:7 صبح
یکی از اخلاقای من اینه که گاهی به خودم بد میگم. حتی سر کلاس. مثلا این جور: من چقدر خنگم، چقدر گیجم، هنوز اخلاق سگ منو ندیدین، با این کلهی پوکی که من دارم... گاهی دوستان و شاگردام بهم اعتراض میکنن. حتی بهم تشر میزنن که حق نداری این جوری به خودت بگی. حتی بعضی وقتا ناراحت میشن و تهدید میکنن که باهام حرف نمیزنن! حالا در این موضوع مهم و میشود گفت مهمترین موضوع فعلی کشور ما چند پرسش وجود دارد که عرض میکنم و تلاش میکنم تا پاسخ قانعکنندهای برای هر کدام ارائه کنم:
- 1. چطوری شد که به این راه کشیده شدم؟
- 2. این کار چه فوایدی و کارکردهایی دارد؟
- 3. آیا درفرهنگ ما سابقه دارد؟
- 4. آیا به لحاظ دینی مورد تایید است؟
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/12/27 2:44 عصر
تبریک گفت عید. به قول شوما بزک نمیر میاد بهار. مثل ضرب درست گفت؟
من تازه زبان پارسی یاد خواهد میگرفت. امروز بازار رفت دید پسته گران کرد. ما در کشور خویش وقتی اینجور شد، پستهی آردی خورد چی گفت شوما به وی؟ آهان سنجد.
باز مبارک عید. من اینجا چند تا دوست ایرانی داشت در شرکت میدانی که؟ سال گذشت نیز پیش آنها بودم سفرهی هفت سین هم بود. آنها دعا کرد وقت تحویل سال. دعا قشنگ. من نوشت و برای خانواده آنجا فرستاد که هر روز خواند.
دوستان دعا کرد پارسال که حالشان خیلی خوب شد یعنی از خدا خواست احسن حال. ولی امسال من هر روز خیلی خندید چون دید دوستان بدتر شد. حرف بد بیشتر زد، دختر بیشتر دید به قول شوما نامردی بیشتر کرد. دزدی بیشتر نمود و... من خواهش کرد از آنها امسال دعا نکرد. چون من تحمل دیگر نداشت از این بیشتر.
امیدوار بود که سال نو از شوما خوش باشد به قول شاعر
سال که نیکو است پیداست از بهارش
مثل ضرب درست گفت؟[1]
[1] . این پیام تبریک عید است که جک دیروز برایم فرستاده. چون تو چند روز آینده احتمالا به نت دسترسی کمی دارم، گفتم پیشاپیش بذارم. عیدتون مبارک. دوستون دارم. خوش باشید. منم دعا کنید.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/12/26 8:30 عصر
یکی از دوستان و ارادتمندان و مریدان بامزه ام که با اخلاقای جالب و رفتارهای دوست داشتنی ام تا حدودی آشناست، دیشب پیامک داده که امشب (یعنی دیشب) روز! جهانی فضولیه هر سوالی دوست داری ازم بپرس جوابت رو می دم. بهش پیامک دادم بزرگ ترین اشکال من چیه؟ می گه خود کم بینی. می گم بابا بعضیا که به من می گن خودشیفته ای!
خداییش موندم کدومشم؟
کلمات کلیدی :
خود کم بین،
خودشیفته
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/12/24 12:11 صبح
یکی از فانتزیام اینه برم کنار دریا و یه دونه از این چترهای آفتابگیر بزرگا ببرم از این زرداش و یه میز و یه صندلی و یه دونه از این لیوان سی سانتیا توش آب پرتقال این هوا که عمرا بتونی یه نفسه سر بکشی و یه نی شیشه ای با یه عینک آفتابی. آقا همین جور که دارم آب میوه ام رو می خورم، یه کشتی تفریحی از اونجا رد بشه بیاد نزدیک تر آدرس بپرسه بگه جزایر قناری کجاست؟ آقا منم از فرصت استفاده کنم و آدرسو نگم بگم وایسین الان میام باهاتون نشونتون می دم خودمم داشتم می رفتم اونجا. لباسامو تنم کنم و بپرم بالا. حالا بعدا برگشتم خاطرات سفر رو واستون تعریف می کنم. فعلا منو جک می خوایم بریم واسه ناهار ماهی بگیریم. (راستی خانواده ی جک همه مسلمونن) بای.
بابای جک و خود جک.
کلمات کلیدی :
حمید اسماعیل زاده،
دریا،
آب پرتقال،
نی شیشه ای،
جزایر قناری،
جک
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/12/18 10:55 عصر
امروز آزمون دکترمندی داشتم. هر چند میدونم قبول نمیشم ولی این آزمون چند تا حسن داشت: اول این که اعتماد به نفس و حس هنوز جوان بودن را در من تقویت کرد. آقا مرد آمده بود به جان خودم 57 یا 58 سال رو شیرین داشت. اول فکر کردم جزء استادان دانشگاه یا جزء اصحاب سازمان سنجش است ولی وقتی دیدم رفت طرف میز و کلوچه و آب معدنیاش را گرفت کفم برید.
بعضیها هم تیپشون طوری بود که اگر بیرون میدیدمشون، محال بود باور کنم دکتر نیستند. ریش پروفسوری، کت و شلوار مارکدار خوشرنگ و فیت تنشون. کفشهای واکس زده، نگاههای بیاعتنا و پر از اعتماد به نفس... یعنی اگر دکتریو رو حساب تیپ میدادن خداییش حداقل یک سوم شرکتکنندهها همین جوری دکتر بودن.
کلمات کلیدی :
آزمون،
تیپ،
دکتر،
پریود،
کمون
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/12/14 11:34 عصر
کلمات کلیدی :
عماد برناط،
عکس،
همسر،
حجاب،
اسکار،
فرش قرمز،
وزیر ارشاد،
نامه سرگشاده،
بازیگران زن ایرانی