طراحی وب سایت خانم ها - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شریف‏ترین بى‏نیازى ، وانهادن آرزوهاست . [نهج البلاغه]

نگاه به جای دیگری!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 94/2/27 12:9 عصر


چقدر مسافرت رفتن در قدیم و دیدن جاهای دیگر صفا داشته؛ زمانی که هنوز تلویزیونی نبود و مردم و شهرها خیلی مثل هم نبودند!

ــــــــــــــ

مدت ها بود درباره ی بعضی خانم های هموطنم به این نتیجه رسیده بودم که در پوشش و رفتار، خودشان را جای ناظر بیرونی می گذارند و دقیقا آن طور که می خواهند او تماشا کند، می پوشند و رفتار می کنند و از این مهارت در شگفت بودم که او دقیقا می داند که ناظر چه می بیند و حتی چه باید ببیند. منظورم چیزی فراتر از دیدن خود در آینه است. خیال می کردم این پندار من است تنها و شاید خیال من و ویژه ی اینجا تنها تا چند روز پیش که این مقاله را خواندم.

ـــــــــــــ


این روزها درباره ی عکاسی و تحلیل عکس می خوانم؛ برای مثال زبان عکسِ، رابرت اکرت با ترجمه ی اسماعیل عباسی و محسن بایرام نژاد یا چگونه عکس ببینیم، دیوید فین با ترجمه ی رعنا جوادی.

 

 








کلمات کلیدی : نگاه، دیدن، عکس، خانم ها، عکاسی، ناظر

خانم ها و فلسفه! (3)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/22 10:18 صبح


نکته‌ی جالبی که به تازگی کشف کرده‌ام، علاقمندی عجیب آقایان فیلسوف به آموزش فلسفه به خانم‌ها است. تعجب می‌کنی؟ چند تا کتاب آموزش فلسفه می‌خواهی نشانت بدهم که با انگیزه‌ی آموختن به یک خانم نوشته شده‌اند؟ جای دوری نرویم همین کتاب دنیای سوفی.


داستان از این قرار است که هیلده دختری‌ است که پدرش کارمند سازمان ملل است و برای ماموریت به لبنان رفته است. پدر هیلده تصمیم می‌گیرد برای روز تولد دخترش کتابی بنویسد و با این کتاب او را با مفاهیم فلسفی و فیلسوفان آشنا کند. درواقع دنیای سوفی، داستانی است که پدر هیلده برای تولد دخترش نوشته است.


و اما سوفی:

باز هم دختری در آستانه پانزده سالگی که دانش‌آموز یکی از دبیرستانهای نروژ است که به همراه مادرش در یک خانه ویلایی زندگی می‌کند. پدرش که ناخدای یک نفتکش است به دلیل شغلش مدت‌های طولانی از سال را دور از خانه و خانواده خود می‌گذراند. سوفی تنها فرزند خانواده‌است و همین امر سبب می‌شود که سوفی نوجوان ساعت‌های طولانی را در منزل تنها باشد.


سوفی در اوقات تنهایی به غار خود پناه می‌برد، سوراخی در میان بوته‌های شمشاد که در حیاط خانه قرار دارد و تنها گنجایش یک نفر را دارا می‌باشد. آنجا باغ عدن سوفی است، او یکه و تنها در آن زندگی می‌کند و در غار خود، دور از دسترس دیگران به نوشتن داستان و شعر مشغول است. سوفی یک روز، نامه‌هایی جالب و بعدا نوارهای ویدئویی از شخصی به نام آلبرت دریافت می‌کند حاوی سوالاتی مانند خاستگاه فلسفه چیست، چرا و چگونه به وجود آمد و چه مسائلی را مطرح کرد و مطرح می‌کند؟ جهان چگونه پدید آمده‌ است؟ آیا خدایی جاودانه که خالق انسان و جهان است وجود دارد؟ هدف از خلقت چیست؟ آیا جهان از ازل وجود داشته‌است یا خداوند روزی روزگاری جهان را از هیچ خلق کرده‌است؟ عدالت را با مقیاسی می‌توان سنجید و فضیلت اخلاقی کدام است؟ هنر چیست و رسالتش کدام است؟ زیبایی به چه معناست؟ تاریخ چیست، آیا به راستی خدایی سنگدل است که ارابه پیروزی خود را از روی مخالفان و کافرانش می‌گذراند؟...

 

لحظه‌ی شگفتی که موقع خواندن این داستان تجربه می‌کنی و کفت می‌بُرد، وقتی است که سوفی و آلبرت می فهمند که شخصیت هایی داستانی بیش نیستند و سعی می‌کنند از دست نویسنده فرار کنند و به دنیای واقعی پا بگذارند و در واقع از انجام دادن کارهایی که نویسنده آن ها را مجبور می‌کند انجام دهند، راحت شوند. و سرانجام بعد از این که هیلده این قسمت کتاب را می‌خواند، با خود فکر می‌کند، شاید من هم داستانی باشم که به دست نویسنده‌ای نوشته شده‌ام!


این کتاب نوشته‌ی "یوستین گردر" است (قیافه‌اش مُک عین خارجی هاس!) که رمان‌نویس و خالق داستان‌های کوتاهی است که اکثراً دارای اطلاعات فلسفی برای مخاطبان جوانش می‌باشد. او در رشته‌ی فلسفه، الهیات و ادبیات از دانشگاه اسلو فارغ‌التحصیل شد و سپس به مدت ده‌سال به ‌تدریس «تاریخ عقاید» در دبیرستان‌های [احتمالا دخترانه!] پرداخت و پیوسته در فکر متن فلسفی ساده‌ای بود که به درد شاگردان جوانش بخورد و چون متن مناسبی نیافت نهایتا کتاب دنیای سوفی را نوشت.

این کتاب درهمان چند سال اول انتشار به بیش از سی زبان ترجمه شد و تاکنون به 50 زبان دنیا ترجمه شده‌است و میلیون‌ها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته ‌است. و میلیون‌ها خواننده داشته است که یکی از محبوب‌ترین و  مشهورترین خواننده‌های او را می‌توانی اینجا ببینی. یوستین گردر مهارت بسیاری در ساده‌نویسی و ایجاز دارد تا جایی که توانسته ‌است تاریخ فلسفه سه هزار ساله را در 600 صفحه بگنجاند.


این هم از نقش خانم‌ها در آموزش فلسفه. حالا هی تو بیا بگو خانم‌ها را چه کار به فلسفه!






کلمات کلیدی : آموزش، فلسفه، کتاب، خانم ها، دنیای سوفی، یوستین گردر، آلبرت، هیلده، لبنان، سازمان ملل، رمان فلسفی

خانم ها و فلسفه!؟ (1)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/19 9:34 صبح


چندسال پیش که هنوز کنکور دکتری، متمرکز و سراسری نشده بود، کنکور یکی از دانشگاه‌های قم شرکت کرده بودم. حدود 350 نفر آمده بودند که تقریبا 50 نفرشان خانم بودند. یعنی باورم نمی‌شد این همه خانم، ارشد فلسفه آن هم با چه اعتماد به نفسی آمده بودند با آقایان که مخ فلسفه هستند! رقابت کنند.

تو دقایقی که منتظر باز شدن در سالن بودیم، خبری شنیدیم که اوقاتمان را حسابی تخل کرد و آن اینکه ظرفیت پذیرش کلا 8 نفر است. حالا این طرف محوطه، بیشتر مخ‌های فلسفه مثل برج زهرمار و تو لاک خود و آن طرف، خانم‌ها همه احوال‌پرسی و بگو و بخند انگار که آمده‌اند پیک نیک بدون پیک نیک!

یکی از دوستان که کنار من ایستاده بود و از مجموعه‌ی شرایط پیش آمده کارد می‌زدی خونش در نمی‌آمد با غیظ گفت: حالا خوبه تو کل تاریخ حتی یکیشونم فیلسوف نشده!

من که ریسه می‌رفتم گفتم: بابا بی‌خیال! شاید چون خیالشون راحته که هیچ کدومشون در نمی‌آد این قدر شنگولن.

گفت: حتما ما هم منگولیم...


ولی خودمونیم واقعا تو تاریخ فلسفه یه فیلسوف درجه 1 یا حتی درجه 2، داریم که خانم باشه؟ (نه جدی پرسیدم چون واقعا نمی‌دونم)

 





کلمات کلیدی : فلسفه، فرش قرمز، خانم ها، کنکور دکتری، شنگول، منگول، حبه انگور، گرگ ناقلا، شنل قرمزی، کلاه قرمزی، قرمزته، آبیته