ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/10/19 12:32 صبح
امروز یه جلسه داشتم با رئیس یکی از کانالهای رادیویی ایران زمین. حدود ده تا پیشنهاد اساسی و غیراساسی دادم، یکیش رو که گفت در شان رادیوی ما نیست، یکی رو گفت: بودجه نداریم، یکی رو گفت: مقامات بالاتر موافقت نمیکنن چون ما کمتر از این را دو ساله دنبالش داریم میدویم ولی موافقت نکردن، یکی رو گفت: نیرو نداریم، یکی رو گفت: طرحش رو تازه نوشتیم، یکی رو گفت: فلان رادیو داره این کار رو میکنه یکی رو گفت: تبعات داره یکی رو گفت: قبول ندارم و...
حتما با خودتون میگین فلانی دست از پا درازتر برگشته ولی باید بگم که سخت در اشتباهید چون من دقیقا دست از پا درازتر و در حالی که هر دو موتورم از کار افتاده بود و تنها به برکت قوانین آیرودینامیک حرکت میکردم، به شهر خودم برگشتم و آخرشم با اجکت پام به زمین رسید. این هم تنها تصویری که برج مراقبت از سانحه گرفته.
کلمات کلیدی :
رادیو،
آقای رئیس،
پیشنهاد، آیرودینامیک،
اجکت
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/5/9 1:29 عصر
فایل صوتی شنیدنی یکی از بهترین کارشناسان از رادیو معارف رسید!
کلمات کلیدی :
فایل صوتی،
همسایه،
رادیو،
رادیو معارف،
اسب،
فرار
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/9/11 10:27 صبح
میگفت: حالا مگه چه خبره؟ تو چقدر واسه خودت تبلیغ میکنی؟ انگار دیگه کس نیست غیر تو که میره رادیو و حرف میزنه. والله، بالله اونایی که شصت ساله دارن تو رادیو صحبت میکنن نصف تو داد و هوار نمیکنن.
گفتم: اولندش این جملهی مولانا تو فیه ما فیه رو ببین.
"گنهکاری بالای دست بزرگی نشست. فرمود: ایشان را چه تفاوت کند بالا یا زیر. چراغند: چراغ اگر بالایی طلبد، برای خود طلب نکند، غرض او منفعت دیگران باشد تا ایشان از نور او حظ یابند. وگرنه هرجا که چراغ باشد -خواه زیر، خواه بالا- او چراغ است که آفتاب ابدی است."
اگر باز هم بگویی این به تو نیامده. اول ثابت کن چراغی بعد صحبت از بالا و پایین نشستن کن. میگویم: خیلی وقت بودم دوست داشتم یه پادکست- وبلاگ (پادلاگ: من در آوردی) داشته باشم (جدی میگم) ولی وقتش را نداشتم که صدایم را خودم ضبط کنم و هزار دنگ و فنگ دیگر. حالا که دری به تخته خورده و جایی دیگر صدایم را ضبط میکنند از فرصت سوء استفاد میکنم. خیالیه؟
پیشبینی کامنتهای بعضی از دوستان:
رضوان: تو هم که همش خوددرگیری داری.
مرسی: میخنده و با تعجب و تمسخر به بغل دستیش میگه: ببین توضیح میده!
بینام: این چه حرفیه. استفاده میکنیم.
سید جواد: نثرتون یکدست نیست.
حسین فروغی: ای بابا. ما دو ساله پادکست داریم.
م.ح: حاجی دلت خوشه والله.
پاورقی: پیشبینیهاتون جالب بود. خوشم اومد.
بیتعارف: بهتر نبود پیشداوری نمیکردید؟
م.ی: هنوز از این قرتیبازیا دست برنداشتی!؟
کلمات کلیدی :
تبلیغ،
رادیو،
پادکست،
وبلاگ،
پادلاگ
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/1/17 2:25 عصر
رفته بودم ایستگاه رادیو برای ضبط برنامه. قرار بود هر روز دو، سه برنامه ضبط کنیم. بین برنامهی اول و دوم چند دقیقهای تنفس بود ولی تو همان اتاق ضبط میماندم. برنامهی اولم داستانی از مثنوی بود دربارهی نگاه به نامحرم و مضرات آن. یکی از مجریها که از قبل میشناختمش و آدم متدینی هم بود، تو مدت ضبط، کنار دست مسئول ضبط برنامه نشسته بود. بعد از تمام شدن برنامه، تو زمان تنفس از پشت پنجرهی شیشهای و در حالی صدایش به زحمت به من میرسید، گفت: حاجآقا یه سوال برامون پیش اومده، اجازه میدین؟
گفتم: بفرمایین.
- اگه کسی باعث بشه کس دیگهای استغفار کنه؟ واسه اون طرف ثواب مینویسن؟
گفتم: واسه کی؟ واسه اونی که استغفار کرده یا اونی که باعث استغفار اون یکی شده؟
- واسه همین دومی که گفتین.
البته هر دو نفرشان لبخند مرموزی به لب داشتند که حاکی از وجود نیمکاسهای زیر کاسه بود و من هم سعی کردم بفهمم. برای همین هم گفتم: یعنی چه طوری؟
- چه جوری بگم؟ منش و رفتار طرف یه جوری باشه که طرف متنبّه بشه و استغفار کنه؟
تا اینجا هنوز چیزی دستگیرم نشده بود. مجبور شدم همین طور آخوندی ادامه بدم. تنها چیزی که به خاطرم رسید این بود که با قاطعیت چیزی نگویم تا راه برگشت داشته باشم. گفتم: راستش دقیقا نمیدونم ولی در حد اطلاعات محدود خودم، فکر کنم بله واسش ثواب منظور میشه.
این را که گفتم: زدند زیر خنده. بالاخره گفتم ولی من سرّ این خندههای زیرزیرکیتون رو نفهمیدم. مجری اشارهای به مسئول ضبط برنامه کرد و گفت: حاجآقا ایشون وقتی چشمش به یه نامحرم میافته استغفرالله می گه! ...
کلمات کلیدی :
ثواب،
نامحرم،
رادیو