تماس رایگان با همراه اول
تابناک: مکالمات زیر 5 ثانیهی حجاج تمتع رایگان شد.
یک مکالمهی زیر پنجثانیهای:
- من کاظم. پول لازم.
از آن طرف گوشی:
- من تراب، وضع خراب.
کلمات کلیدی : مکالمات رایگان، همراه اول
تابناک: مکالمات زیر 5 ثانیهی حجاج تمتع رایگان شد.
یک مکالمهی زیر پنجثانیهای:
- من کاظم. پول لازم.
از آن طرف گوشی:
- من تراب، وضع خراب.
1. یه سیگاری میره درِ یه پارچهفروشی میگه: آقا پارچهی نخی دارین؟ پارچهفروش میگه: آره. سیگاری میگه: پس بیزحمت دو نخ بدین!
2. یه مهندس کامپیوتر پیش دوست رادیولوژِیستش کار میکرد. یه روز مراجعی میاد که عکسش رو بگیره. طرف از مهندسه میپرسه: ببخشید مشکلی که نداشتم. مهندسه میگه نه. فقط دو سه تا از دندههاتون شکسته بود که با فتوشاپ درستش کردم!
3. یه معلم که قرار بود با سازمان آب همکاری کنه و بعد از ظهرها قبضهای جریمه رو ببره در خونهها و تحویل بده. روز اول وقتی قبض رو داد دست صاحبخونه، فکر میکنید بهش چی گفت؟... گفت: بگیر این قبضت. تا فردا هزار بار از روش مینویسی.
4. یه مسافر، آروم با دستش رو شونهی رانندهتاکسی زد که بهش بگه همین جا پیاده میشه؛ ولی راننده از ترس دادی کشید و طوری هول کرد که ماشین حدود پنجاه متر زیگزاگ (اولین باریه تو عمرم این کلمه رو تو یه متن به کار میبرم) رفت تا بالاخره با یه ترمز میخی، سرجاش ایستاد در حالی که داشت سکته میکرد. فکر میکنید چرا؟... آخه اولین روز کاری این راننده بود. او قبلا بیست سال رانندهی آمبولانس بود.
5. محمدرضا آتشین صدف میره در یه کابینتسازی و میگه آقا ببخشید کابینت، متری چند میسازین؟ کابینتسازه میگه تا چه جنسی بخواین؟ میگه : پیدیاف. کابینتسازه میگه: منظورتون امدیافه؟ میگه: آره همون.
چهارشنبه، پنجشنبه و جمعهی این هفته، بعد از مدتها نشستم و چند تا فیلم را که مدتها بود فایلهایشان را آماده کرده بودم؛ ولی فرصت نکرده بودم، دیدم. آواز گنجشکها، یه حبه قند، طلا و مس، قلادههای طلا و دو فیلم توقیف شدهی وطنی؛ زندگی خصوصی و گشت ارشاد.
کاری به محتوای آنها ندارم ولی خداوکیلی از حیث هنری هم مالی نبودند، شخصیتپردازی نصفه و نیمه، رها کردن بیان هنری و حرفزدن روزنامهای، ساختار ضعیف و گاه غیرمنطقی و... باز قلادههای طلا کمی هیجان داشت. هر چند آن هم مالی نبود. با خودم گفتم: همان بهتر که توقیف شدند. آدم بنشیند اخراجیهای دو و سه (الی خدا بده برکت) را ببیند، بهتر است؛ لااقل کمی میخندد.
آدم وقتی مجبور میشود چه کارها که نمیکند!؟ ببین.
به یکی میگن فرض کن تو دریا داری شنا میکنی که کوسهای به تو حمله میکنه، تو چی کار میکنی؟ میگه: میرم بالای درخت. میگن آخه وسط دریا درخت کجا بود!؟ طرف در حالی که سر و دستاش رو این جوری تکون میده میگه: چی کار کنم مجبورم. میفهمی؟ مجبورم.
(لطیفهی بینظیری که از طنزنویس گمنام (هنوز) خانم لیلا محمدی شنیدم.)
جایتان سبز دیشب سر کلاس روش پژوهش بحث رسید به روش استفاده از سایت ایران داک و مشخصات پایاننامهها و مطالعهی آنها، قرار شد روش عضویت و استفاده از آن را تو وبلاگ بیان کنم. برای همین لینک مفیدی را در پایین میآورم.
نکتهی خوشحال کنندهای که امروز فهمیدم و باید به دوستان سایت تبریک گفت و از آنها تشکر کرد، این است که در گذشته شما فقط میتوانستی 15 صفحهی اول پایاننامهای را به صورت برخط بخوانی همین و اگر بیشتر میخواستی بایستی شال و کلاه میکردی و میرفتی به آن دانشگاهی که پایاننامه در آن نوشته شده یا باید میرفتی به کتابخانهی ملی ایران و آن را مطالعه میکردی؛ حالا شاید شما فقط به ده صفحهی آن نیاز داشتی.
قابلیت جدیدی که به این سایت اضافه شده این است که شما میتوانی بر اساس فهرست مطالب پایاننامه که در 15 صفحهی اول آن آمده، صفحات مورد نظرت را انتخاب کنی (حداکثر 30 صفحه) بعد درخواستت را ایمیل کنی و در صورت صلاحدید در اختیار شما قرار داده میشود. (البته خودم هنوز امتحان نکردهام)
در جلسهی پیش کلاس روش پژوهش، جایتان خالی دربارهی مرحلههای پژوهش صحبت کردیم که البته در جزوههای پیشین آمده بود (در بحث ویژگیهای پژوهش علمی) منتها این دفعه بناست کمی بیشتر دربارهی هر کدام صحبت کنیم و حالا رسیدهایم به مرحلهی دویم؛ یعنی بررسی پیشینهی موضوع، لینک مفیدی را در این زمینه پیدا کردهام که به عنوان متن مرتبط با موضوع این جلسه در پایین میآورم.
برای تکمیل بحث لازم است چند سایت دیگر را نیز بشناسیم که تنها اولی نیازمند عضویت است که رایگان است.
1. پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز)
4. پایگاه اطلاعرسانی کتابخانههای ایران
در یک جمله عرض کنم که این سایت بینظیر مکانیاب کتاب است
نکته: به نظر من به کسی که این پایگاهها را نمیشناسد و همچنان خودش را پژوهشگر میداند باید گفت: چه دل خجستهای داری تو!
هفتهی گذشته جاتون خالی! سر کلاس روش پژوهش، به دوستان پیشنهاد کردم که از همایشهای علمی که در ایران برگزار میشود، با خبر شوند و اگر دیدند با حیطهی تخصصی آنها همخوان است، در زمینههای مورد نیاز آنها پژوهش کنند و مقاله بفرستند. یکی از دوستان پرسید که چطور از آنها مطلع شویم؟ در پاسخ ایشان وعده کردم که لینک خواندنی و مفیدی را تو وبلاگ بگذارم که دوست یکبار دیدهای، نوشته. بفرما ایناهاش.
چرا و چگونه در همایشهای علمی شرکت کنیم؟
عنوان یادداشت جدیدم در وبلاگ عوارض جانبی
هفتهی گذشته، رادیو معارف ضبط داشتم. قرار بود تو برنامهی ارمغان این هفته که ساعت 7/15 تا 8 صبح روی آنتن است، من هم روی آنتن باشم (با کلاه ایمنی البته)؛ موضوع این هفته درسهای غدیر برای امروز ما (ببین حرف دست و حسابی هم بلدم بزنم). خودم که تو این دو روز، نشد گوش کنم (عمق فاجعه را میبینی؟!). تو بایگانی صوتی رادیو معارف سر زدم، دیدم هست ولی ترافیک ندارم دانلود کنم (بدبختی بالاتر از این؟!) خلاصه نمیدانم خوب در آمده یا نه؟! تو را خدا تو ندیدیشون (ببخشید قاتی کردم) نشنیدیشون؟ دلم خیلی شور میزند!
حکایت دلشوره: یک پیامک دیدم نوشته بود امروز ایرانسل هنوز برایم پیامک نفرستاده، دلم شور میزند!
دوستان یکشنبه، وبلاگی دو نبش در زمینهی طنز ساختهاند بدون هیچ عوارض جانبی که الاحقر (یعنی شخص شخیص بنده) نیز یادداشت جدیدم را مثل بچهی آدم، آنجا چسباندهام.