طراحی وب سایت محمد رضا آتشین صدف - کوهپایه
از امام رضا علیه السلام پرسیده شد : آیا مردم می توانند پرسیدن از چیزی را که بدان نیاز دارند واگذارند؟ فرمود : نه . [یونس بن عبد الرحمان از برخی یارانش]

هک آیدی در ایکی ثانیه!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/5/10 7:33 عصر


تعریف از خودم نباشه، حس می‌کنم صاحب کرامت شده‌ام. چه کرامتی؟ عرض می‌کنم.
صورت مثالی و برزخی افراد یا همان آیدی حقیقی‌اشان خودبخود یا به تعبیر بهتر بی‌خودی، برای این حقیر سر تا پا تقصیر هک می‌شود. احم احون اح (ببخشید گلویم گرفت).
باور نمی‌کنی؟ حدس می‌زدم! ببین عزیز دل برادر! هک شدن آیدی فوق‌الذکر کلاً دو راه دارد: حسی و حدسی. نمونه‌ی حسی‌اش را در زندگی بزرگان خوانده‌اید که در یادداشت قبل هم عرض کردم. ولی روش کشفی بنده حدسی است. البته نتیجه‌اش ردخور ندارد. هنوز هم باور نمی‌کنی؟ یک کم دیگر حوصله کن، من مطمئنم وقتی شیوه‌ی کار را عرض کردم، علاوه بر این که این کشف غیرشهودی را بهم تبریک می‌گویی، شاید خود تو هم از حالا به بعد بتوانی صاحب این کرامت بشوی.

همه می‌دانیم که یکی از لذت‌بخش‌ترین کارها برای بعضی از جوانان عزیز آینده‌ساز، در روزگار ما این است که هنگام رد شدن از کنار یک (به قول خودشان) آخوند یا رد شدن آخوندی از کنار آنها (به خصوص وقتی که آنها سواره باشند و آخوند پیاده) این است که صدای یکی از حیوانات محترم، اعم از اهلی یا وحشی را از خودشان در کنند. و کیف این کار زمانی به حداکثر می‌رسد که آن آخوند در موقعیت ‌ویژه‌ای باشد. یعنی مثلا توی زمستان، سر شب باران بگیرد و خیابان‌ها شلوغ پلوغ و همه سرآسیمه که زودتر به خانه برسند حالا آخوند بیچاره هم بچه بغل با خانواده باشد و در پی سرپناهی. یا مثلا ظهر گرم تابستانی، تو یک دستت یک کتاب کت و کلفت و یک مشما گوجه فرنگی و یک مشما خیار و یک مشما سیب زمینی و یک مشما پیاز (چون قرار است از شهرستان برایت مهمان بیاید) و تو دست دیگرت هم یک مشما حاوی بیست و پنج ‌تا نون تافتون که تو را از کت و کول انداخته. حالا کنار خیابان منتظر تاکسی یا سواری. آخ چه کیفی باید داشته باشد در این حال مثلا برای حاج‌آقا صدای گربه کشیدن، یا سگ یا زوزه‌ی گرگ، یا قدقد مرغ و ...!

در این جاست که کشف بنده اهمیت خود را نشان می‌دهد. یعنی بی‌آنکه زحمت طی کردن منازل‌السائرین را بکشی در ایکی ثانیه می‌توانی آیدی طرف را به نحو یقینی حدس بزنی. حالا تصدیق می‌فرمایی.

تنها مشکلی که این روش دارد که فکر می‌‌کنم اهل روش حسی احتمالا با آن روبرو نیستند این است (و خود بنده نیز با آن مواجه بوده‌ام) که بعضی از صداها معلوم نیست متعلق به چه جک و جانوری است. حال یا اطلاعات جانورشناسی ما ضعیف است یا متعلق به حیواناتی است که نسلشان منقرض شده و یا شاید هم ترکیبی از چند حیوان مختلف باشد.
نظر شما چیه؟





کلمات کلیدی :

هک شدن آیدی در یک چشم به هم زدن!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/5/9 8:24 عصر


آیدی (ID)  مخفف آیدنتیتی (Identity) است که معنایش واضح است (این هم دیکشنری اگر خواستید). منظور از آیدی در دنیای مجازی را همه می‌دانیم ولی ما یک آیدی در دنیای حقیقی هم داریم.
اعتقادات و نیت‌ها و رفتارهای ما آیدی حقیقی ما را به وجود می‌آورد. چیزی که از آن به صورت برزخی یا صورت مثالی یاد می‌کنند. حتما در داستان‌های زندگی عارفان حقیقی خوانده یا شنیده‌اید که این قدرت را داشته‌اند که صورت برزخی افراد را ببینند. یعنی آیدی حقیقی افراد برای آنها معلوم بوده است. مثلا کسی را به شکل سگ یا خوک و یا دور از جان شما الاغ دیده‌اند.
لذا بعضی از بزرگان فرموده‌اند اگر خواستید پیش اهل دلی بروید، ذکر یا ستار العیوب را زیر لب داشته باشید و گرنه چه بسا در یک چشم به هم زدن آیدی شما خودبخود برای ایشان هک می‌شود!
و خوش به حال کسانی که آیدیشان به صورت انسان است...آمین!

 




کلمات کلیدی :

ما بهتریم یا مردم؟

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/5/8 3:1 عصر


گفت: یه چیز میگم ولی ناراحت نشی!
چیزی نگفتم و فقط نگاهش کردم.
- میدونی ما مردم عادی اوضاعمان از شما طلبه‌ها بهتره؟
- چطور؟
- ببین ما توی جونیمون هر کاری دلمون بخواد می‌کنیم. خلاصش کنم عشق و حالمون را می‌بریم. بعد پا به سن که گذاشتیم، سر به راه می‌شویم. مکه‌ای می‌رویم ، کربلایی، مشهدی و ... وتوبه ای و گریه‌ای و اوسّا کریم هم که قربونش برم تواب و رحیم است. ولی شما جونیتون را گوشه‌ی حجره‌ها به فقر و گرسنگی و محرومیت پای کتاب‌ها می‌گذرونید. بعد به سن ما که رسیدید، دیگه خسته میشید از یک طرف و معذرت می‌خوام عقده‌هایی که در اثر محرومیت در شما ایجاد شده از طرف دیگه، باعث میشه که تازه شهوت‌پرستی‌تون، شهرت‌دوستی‌تون و ثروت‌طلبی‌تون گل کنه. ببخشید گند میزنید به همه چیز".
بعد ادامه دارد چند تا میخوای واسه‌ات اسم ببرم که این‌جوری بودن و هستند؟

گفتم: "اولا نه همه‌ی جوونهای گناهکار، بعدا توفیق توبه پیدا می‌کنن و نه همه‌ی طلبه‌ها این جوری میشین که شما گفتین.
طلبه‌ها چند دسته‌اند: دسته‌ی اول اونهایی هستند که در طول سال‌های جوانی در کنار درس خواندن تهذیب نفس میکنن و آدم میشن. که در این صورت با این که احیانا محرومیت‌هایی را تحمل می‌کنند ولی اساسا دندانِ درد این شهوت‌ها را از دل می‌کنن. حالا بعدا نه اگه به شهرت و ثروتی نرسیدند، خودکشی میکنن و نه اگه رسیدند خودشون را خفه میکنن و بقیه را هم با خودشون. این‌ها میشن اون بندگان صالحی که نگاه کردن به درِ خونه‌ی آنها هم عبادته.
دسته‌ی آخر کسانی هستند فقط ملا شدن و آدم نشدن. اینها بله همان جوری میشن که شما فرمودین. و تا جایی که من می‌فهمم این‌ها کسانی هستند که هر چه آیه و روایت درباره‌ی علمای سوء داریم مال اینهاست.
البته این‌ها دو سر یک طیفند و گرنه بین این دو دسته، دسته‌های دیگری هم هست."

مدتی بود. این قدر باکلاس و آنکارد حرف نزده بودم. کیف کردم. اون هم دیگه لالمونی گرفت (ببخشید سکوت اختیار کرد) و دیگه تا ترمینال هیچ حرفی نزد.





کلمات کلیدی :

از عوارضی تا عوارضی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/5/7 11:50 صبح


عوارضی قم را که پشت سر گذاشتیم، سر صحبت را باز کرد. اولین چیزی که پرسید این بود:
- طلبه‌ای؟
نمی‌دانم از کجا متوجه شد؟ چون اتفاقا این دفعه پیراهن یقه دار پوشیده بودم! از ریشم؟ از پیراهنم که روی شلوارم انداخته بودم؟ از طرز سلام علیکم گفتنم؟ از نحوه‌‌ی گفتن "ع"؟ (که البته به اقتضای لهجه‌ی مادری غلیظ ادا می‌کنم و نه مثل تهرونی‌ها الیکم!) بالاخره شستم خبردار شد، با آدم کهنه‌کار و با تجربه‌ای سر وکار دارم.

حدودا 55 ساله، چهارشانه، سالم و سرحال، موهای جو گندمی، ته ریش مرتب، خوش‌سیما و خوشرو، با کت شلوار قهوه‌ای کم‌رنگ که با پیراهن و کفش‌ها سِت شده بود. اگر خودش نمی‌گفت که تو تهران فرش‌فروشی دارد، می‌گفتم اگر وزیر یا وکیلی نباشد، دست‌کم مدیر کلی هست.

آقا! همین که مطمئن شد طلبه‌ام، شروع کرد به تلیت کردن مخ ما. طلبگی این جوری است و طلبگی آن جوری، طلبه باید فلان طور باشد، طلبه نباید بهمان طور... خلاصه دو سه تُن زیره‌ی درجه‌ی دو را به کرمان بردن! سرتان را درد نیاورم تا خود عوارضی تهران نگذاشت، حتی یک صفحه از کتابی که حالا اثر عرق دستم روی جلدش مانده بود، بخوانم. حالا این به دَرَک، یک حرفی زد که بدجوری خورد به برجکم. حالا تا این جایش را داشته باش. باقیش را بعدا برایت تعریف می‌کنم. یا حق.





کلمات کلیدی :

مانتوی مردانه!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/5/3 2:17 عصر



چقدر گفتیم گوش نکردند. بفرما گندش درآمد. صدای خانم های آرایشگر را هم در آوردند. حالا هی ابرو نازک کنند، هی بند بیندازند، هی ... پاک آبروی ما را بردند. خب این خانم ها هم، بندگان خدا هم دارند. آخه تقسیم کاری گفته اند، پا توی کفش کسی نکردنی، گفته اند. تازه در دیزی بازه حیای گربه های ملوس کجا رفته؟
خبر را بخوانید و برگردید تا باقیش را عرض کنم.

شکایت آرایشگاههای زنانه از آرایش زنانه مردها

عرض نکردم. به نظر من پیشنهاد خانم ها چندان هم بد نیست. منتهای مراتب، این آقا پسرها اولا باید با مادر یا خواهرشان بروند، بالاخره یک خواهر یا مادر باید نسبت به این آقا پسر (که ناموس او محسوب می شود!) غیرتی باشد یا نه؟ و ثانیا از طراحان عزیز لباس، عاجزانه درخواست می کنیم،‏در اسرع وقت، مانتویی را برای این دسته از پسرانِ نازِ تیتیش مامانی طراحی کنند، آخه حیوونکی ها گناه دارند، بخدا.
حالا تا آن موقع، این قشر جیگر می توانند از چادر اندامی یا چادر مجلسیِ طرح دارِ توریِ دلبرکی استفاده کنند. به امید آن روز!




کلمات کلیدی :

آموزش زبان مفتکی و آنلاین (2)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/4/31 10:39 صبح


پیش از شروع جلسه‌ی دوم لازم است این نکته را عرض کنم که این تعریف‌ها همیشه کلیت ندارند و کلماتی مانند بعضی اوقات و بعضی افراد  و غالبا را می توان گاهی در اول آنها آورد.

البیت المال: Yek ghlate rayej. talffoze doroste an malolbayt ast

الفروش اللباس زنانه: Shoghli mahbobe  pesarane javan

التخفیف: Foroosh yek kala be 29 barabare qeymate vaqei be jaye 30 baraber an hamrah ba labkhande moshtari

الچانه الزدن: Forsati ke gahi foroushandeh be moshtari mi dahad ta az ehsase khar shodan nejat yabad

الخوابگاه الدانشجویی: Jaei ke na mitavan khabid van a motaleah kard

العروس و المادر شوهر: Tom va Jerry
...




کلمات کلیدی :

آموزش زبان مفتکی و آنلاین!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/4/30 9:40 عصر


یکی از راه‌هایی که روانشناسان یادگیری برای تقویت حافظه و استفاده‌ی حداکثری از تواناییهای ذهنی و شناختی به افراد توصیه می‌کنند، یادگیری یک زبان بیگانه به زبان غیرمادری است، مثلا یک فارسی زبان، انگلیسی را به زبان عربی یاد بگیرد. در همین راستا ما تصمیم به آموزش زبان عربی به انگلیسی گرفتیم تا گامی هر چند کوچک در جهت شکوفا کردن استعدادهای فرزندان این مرز و بوم برداشته باشیم. در آغاز چند واژه‌ی پایه (Basic words)  را که برای ادامه‌ی کار لازم داریم خدمتتان تعریف (Definition) می‌کنم:

الجوان: kesi ke na kari dard va na pooli
الشیر:  mayea sefidi ke joz dar safhaye tolani yaft nemishavad hatta dar yaftabad
الاتوبوس: vasilehi ke savarshodanash ba feshar ast va piyadeh shodanash niz
المغز:    mojodi ke tanha pas az farar shenakhteh mishavad
الآشنا:  kesi ke hich kari bedon vesatat ou rah nemioftad 
الخانه: chizi ke ejarehash adam ra khaneh kharab mikonad
الشوهر: Jandari besyar kamyab ke naslash dar hale engheraz ast
الکنکور: Maydani baraye kam kardane rouye pesaran tavssote dokhtaran
السربازی: Behtarin rah hali kardan be pesaran ke yek man mast che qadr kareh dareh
الکارت الپایان الخدمت: Karti ke ta an ra nadari hameh an ra az to mikhahand va vaghti an ra gerefti hich kas ba an kari nadarad

خب عزیزان، برای امروز کافی است. زیرا تدریج در آموزش از اصول اولیه‌ی روان‌شناسی یادگیری است. این درس را در خانه چند بار مرور بفرمایید تا خوب جا بیفتد.





کلمات کلیدی :

هفت توصیه برای نویسندگان حوزوی

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/4/30 10:49 صبح


فعلا هفت توصیه برای نویسندگان حوزوی را داشته باش.




کلمات کلیدی :

بابا بی خیال!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/4/30 10:46 صبح


به قول خواجه‌ی شیراز
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه‌کار؟         
                                        کار ملک است آن که تدبیر وتامل بایدش





کلمات کلیدی :

نه به جان خودم!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/4/27 11:10 صبح



واسه چی می‌خندی؟ نه جون من؟ بگو...
آهان فهمیدم. حتما میگی، دارم بلوف می‌زنم، کفگیر خورده ته دیگ، حالا تقصیرش رو میندازم گردن تو که میگی کم حرف بزن. به جان خودم این جور نیست. تعریف از خودم نباشه. همین الان هم چهار، پنج پست تاپِ دست به نقد دارم. باور نمی‌کنی؟
حالا تیتراشون رو ببین، شاید بعدا خودشون رو هم دیدی. اصلا شاید از این به بعد، فقط تیتر زدم و باقیش رو گذاشتم به عهده‌ی هوش و ذکاوت خودت که متنش رو حدس بزنی. حالا!

1.تولید علم و دردسرهایش!
2.وبلاگ ضعیف‌ترین رسانه در ایران
3. Goethe
4. 7 توصیه به نویسندگان حوزوی.
5. و اما "عشق" در بی‌وتن امیرخانی
6. فاوست

7. احظاریه!

(ولی دروغ چرا؟ این سه تای آخری رو هنوز تایپ نکردم ولی مطالبشون آماده‌س).
نگفتم؟ حالا میخوای باور کن میخوای باور نکن!





کلمات کلیدی :

<   <<   81   82   83   84   85   >>   >