ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 93/12/14 6:45 صبح
دوستانی که در زمینهی روانشناسی و مهارتهای زندگی تحصیلات یا سوابقی دارند و توانایی کار پژوهشی یا برگزاری کارگاه در این زمینه را دارند، دعوت به همکاری میشوند. دوستانی که تمایل دارند، میتوانند رزومهشان را به آدرس زیر بفرستند.
Ms.sahel2@gmail.com
کلمات کلیدی :
مهارت های زندگی،
روانشناسی،
پژوهش،
دعوت به همکاری،
کارگاه
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/2/25 11:31 عصر
سه گونهی ادبی وجود دارد که پرمخاطبترین گونههای ادبی هستند و بیشترین تاثیر را بر باورها و عواطف ما دارند ولی کمترین کار علمی و پژوهش دربارهی آنها شده و میشود: طنز، نوحه و ترانه. جالب نیست؟! کمترین کار دربارهی تاثیرگذارترین (یا حداقل از تاثیرگذارترین) بخش ادبیات!
برای مثال وقتی شما سری بزنید به سایت نورمگز که از گستردهترین بانکهای اطلاعاتی کشور در زمینهی نشریات علوم انسانی است و سه عنوان طنز، ترانه و نوحه را در نشریات علمی- پژوهشی جستجو کنید، میبینید که تعداد مواردی که پیدا میکنید به ترتیب 26، 8 و 0 است. باورتان میشود؟!
حالا شما بیایید سه واژهی فوتبال، والیبال و بسکتبال را جستجو کنید. میبینید که به ترتیب 118، 45 و 34 مورد است. نمیخواهم بگویم چرا در این سه موضوع تحقیق شده نه میخواهم بگویم چرا در آن سه موضوع قبلی حداقل به اندازهی این سه تا تحقیق نشده؟ و گرنه در خود این موضوعات (فوتبال و...) هم ما همچنان نیازمند پژوهشهای بیشتری هستیم.
گاهی با خودم فکر میکنم مد و مدگرایی فقط در لباس و سر و وضع نیست گاهی در کارهای پژوهشی هم هست. در بعضی موضوعات کم اهمیت دهها کتاب و مقاله نوشته شده ولی...
بیتعارف عرض کنم به کسی بر نخورد شاید بعضی از ما دربارهی بعضی موضوعات کاوش میکنیم چون کلاس دارد و بعضی موضوعات مهم وجود دارد که بیخیال از کنارشان رد میشویم چون...
چند نکته:
1. منظورم از گونهی ادبی در اینجا معنای لغوی آن است نه معنای اصطلاحی و به معنای ژانر.
2. منظورم از نوحه و ترانه جنبهی موسیقیایی و آوازی آنها نیست بلکه متن یا به تعبیر بهتر شعری آنهاست.
کلمات کلیدی :
طنز،
نوحه،
ادبیات،
مد،
پژوهش،
ترانه
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/11/19 9:32 عصر
گفت: از کار و بار چه خبر؟ گفتم: تعریفی نداره؛ دو سه جا درس میدادم که یا آنها دیپرتم کردند یا این که مالی نبود و خودم نرفتم. یه کار پژوهشی هم برای یه جایی انجام میدادم، که خوردهاند به خنسی و گفتهاند پول نداریم بدیم. فعلا کار رو متوقف کن، واسه دو، سه تا نشریه مطلب مینوشتم و قرار بود بعضی از آنها یک جا به صورت کتاب چاپ بشود که آنها هم گفتهاند فعلا دست نگهدار بودجه نداریم. مقالات یه دانشنامهی مجازی رو ویرایش میکردم که حدود نصفشان را انجام دادم که آنها هم گفتند کلا کار تعطیل شده، لطفا انجام نده...
گفت به نظرم بیا یه کار بکن. گفتم چی؟ گفت: تو که دست به جوکت خوبه. بیا مثل این تلفن 8 ستاره، شماره تلفن و شماره حسابت رو آگهی کن. ملت زنگ بزنند براشون جوک تعریف کن. صفا کنند. بهش گفتم همین الان یک کار دیگه هم به ذهنم رسید. گفت چی؟ هنوز یای چیاش تمام نشده بود، یه قفا خواباندم پس گردنش. جای شما خالی! چه فازی داد! از آخرین باری که قفا زده بودم آن قدر گذشته بود که یادم نمیآد کی بود. اصلا تکنیکش داشت یادم میرفت. با این قفای اخیر کلی خاطرهی دیرینه برایم زنده شد.
هنوز توی مرور خاطرات بودم. که یک دفعه کل پسزمینهام سرد شد و خیس. نگو نامرد، در پاسخش تنوعی داده بود و پارچ پر آب را از قفایم ریخته بود و آن هم به سبک آبشار نیاگارا همین طور داشت میرفت پایین.
کلمات کلیدی :
آموزش،
ویرایش،
پژوهش،
نگارش،
جوکش،
پس گردنش،
آبشار نیاگرش
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/9/20 11:50 صبح
بخش دوم متن کلاسی تنظیم پیشنویس گزارش پژوهش
لطفا دوستان برای جلسهی امروز پرینت بگیرند. این یک دستور است. مگر این که دلشان بخواهد از شیرینیفروشی روبرو برای کل کلاس مافین بگیرند. که در این صورت هم تشکر میکنیم و هم دستور خود را لغو مینماییم.
کلمات کلیدی :
پژوهش،
تنظیم گزارش،
شیرینی مافین،
مغازه روبرو
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/9/13 1:13 عصر
میدانیم که از مشکلاتی که باعث شد نیما شعر نیمایی را ابداع کند این بود که گاهی شاعر یک مصرع را میگفت بعد حرفش طوری بود که طول مصرع بعدی که بایستی دقیقا اندازهی مصرع قبلی باشد، برای آن کم بود. اینجا شاعر مجبور بود یکی از این دو کار را انجام بدهد:
یک. حرفش را در سه مصرع بگوید و دیگر همان جا حرفش تمام میشد که در این صورت مصرع چهارم سرش بیکلاه میماند؛ لذا شاعر مجبور بود که مصرع چهارم را هر جوری هست پر کند؛ حتی شده با بیان مطلبی بیربط با مصرع قبلی و این یکی از علت هایی است که در ادبیات فارسی گاهی شاعر حرف بیربط میزده.
دو. آن قدر از سر و ته حرفش بزند تا بتواند آن را در مصرع مادرمرده جا کند و این یکی از علت هایی است که در ادبیات فارسی گاهی شاعر حرف بیسر و ته میزده.
برای همین، نیما گفت کی گفته حتما طول مصرعها باید برابر باشد؟! یک مصرع میتواند یک کلمه یا یک سطر باشد. خلاصه این طوری بود که شعر نیمایی را پدید آورد و الان میبینیم.
به نظر بنده لازم نبود این شاعر نیمایی این قدر به خودش زحمت بدهد و من تعجب میکنم چطور این پیشنهاد بنده (که عرض خواهم کرد) به ذهن جناب ایشان نرسیده!
پیشنهاد بنده: وقتی شاعر با معضل پیشگفته مواجه شد، اشکالی ندارد. اول از هر چیز بر اعصاب خودش مسلط باشد دوم این که نفس عمیقی بکشد، اگر برایش میسر بود یک ساندیس آبانگور تاریخ مصرف نگذشته میل کند، بعد تا جایی که مصرع راه میدهد و تا جایی که زور او میرسد حرفش را در آن، جا بدهد و هر چقدر را نشد، پاورقی بزند. به همین راحتی. مثل این بیت خودم که فرمودهام:
کنون کلاس پژوهش به آخراش رسیده / فغان که(1) جزوهی درسی(2) به دست ما نرسیده
(1) هنوز برای یک بار هم که شده
(2) به موقع
حالا شما حساب کنید اگر این اتفاق میافتاد اولا خیلی مصائب بر نیما وارد نمیشد؛ ثانیا مجلدات خیلی از شرح های نوشته شده بر شعرها، دست کم دو سه جلد کمتر میشد؛ ثالثا نمرههای بچههای ادبیات بالاتر میرفت؛ چون دیگر بخش بزرگی از صفحات تاریخ ادبیات و سبکشناشی و ادبیات معاصر و عروض و قافیه و... حذف میشد. و شاید هم دیگر هیچ دانشجوی ادبیاتی مشروط نمیشد.
بگذریم... و این هم تحقق عینی بیت فوق که بهترین دلیل بر رئالیسم پویا در شعر بنده است. بله عرض میکردم این هم جزوهی این هفتهی کلاس پژوهش که باز به موقع (ظهر دوشنبه) به دست بچهها نرسیده.
تنظیم پیشنویس گزارش پژوهش
کلمات کلیدی :
نیما یوشیج،
شعر نو،
پژوهش،
تنظیم پیش نویس،
تاریخ ادبیات،
پاورقی
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/1 8:39 صبح
جزوهی مختصر روش پژوهش بخش دوم
جزوهی مختصر روش پژوهش بخش اول
کلمات کلیدی :
روش،
پژوهش،
جزوه