ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/2/15 2:21 عصر
پریناز: کجا بودی؟ یه ساعته منتظرتم. دیر شد.
نیکی: آخ فدات شم. ببخشید. این کار آتلیه طول کشید.
پریناز: آتلیه واسه چی؟
نیکی: یه کار جدید بهم پیشنهاد شده. از هفتهی بعد ضبط شروع میشه.
پریناز: سینماییه یا سریال؟
نیکی: سریاله.
پریناز: خب نگفتی آتلیه واسه چی؟
نیکی: ای بابا. تو دیگه واسه چی میپرسی؟! ضبط که شروع بشه که دیگه وقت نمیکنم برم.
کلمات کلیدی :
نیکی،
آتلیه،
عکس،
پریناز
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 90/7/14 9:20 صبح
- خانوما یه لحظه
- بله.
- خوب هستین؟
- مرسی. شما؟
- فکر نمیکنین بهتر باشه یه کم شالتون رو بهتر بپیچونین. همهی موهاتون که پیداست خانمی.
- خوب باشه. اولا شما کی هستین که با ما این جوری حرف میزنین؟
- از لباسم پیدا نیست که من کیام؟
- میشه کارتتون رو ببینم خــــــــــــــــــواهـــــــــــر؟ (خنده)
- بفرمایید.
- بیا. کارتت رو بگیر. خب حالا شما چی؟ نفهمیدین که من کیم؟
- نه.
- انگار شما تو ایران زندگی نمیکنین؟ من که مهنازم، اونم که نیکی جونه اونم که ویشکا جونه. افتاد؟ (خنده)
- آره آره.
- پس اولا که ما شغلمون طوریه که این طوری باید لباس بپوشیم. ثانیا همین طوری و به قول شما بدتر از این تو جشن خانه هنر سینما رفتیم روی سن؛ همین دو هفته پیش. تازه موهای و منو دوستام بیشتر از این بیرون بوده و بزرگتر از تو نتونسته بهمون چیزی بگه. تازه تندیس هم گرفتیم و ملت هم کلی صفا کردن. حالا خواهش میکنم مزاحم نشین. یه کم هم فیلم ببینین تا به خودتون اجازه ندین جلوی هر کسی رو بگیرین. واقعا که!
-
کلمات کلیدی :
گشت ارشاد،
نیکی،
ویشکا،
مهناز،
پانزدهمین جشن خانه هنر سینما