ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 94/4/24 12:5 عصر
درباره ی فروغ یا دانشور و کمتر اعتصامی وقتی می نویسند، معمولا عکسی از آنها روی جلد یا پشت آن یا گوشه ی دیگری برای مثال کنار صفحه ی وب می گذارند که دیده ای. می دانیم که این سه زن هم عکس با روسری دارند و هم بی روسری.
از خودم می پرسم چرا نویسنده ای ترجیح می دهد از عکس بی روسری یکی از این سه تن استفاده کند؛ به جای عکس باروسری؟ او با این کار دارد بیشتر از خودش برای ما می گوید یا از دانشور یا فرخزاد یا اعتصامی؟ او دارد به این سه نفر خدمت می کند یا خیانت؟ او دارد به جامعه و به طور خاص جامعه ی ادبی خیانت می کند یا خدمت؟ اگر آنها اکنون بودند، خود کدام را ترجیح می دادند؟
تکرار می کنم از خودم پرسیدم. خواستم که زحمت جواب دادن بر دوش کسی نیفتد.
کلمات کلیدی :
روسری،
حجاب،
سیمین دانشور،
فروغ فرخزاد،
پروین اعتصامی
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/1/15 11:56 صبح
چکیده
"قانون جاذبهی زمین" بر خلاف تصور عمومی، قانونی جنسیتی و فقط جاری دربارهی مردان است و دربارهی زنان، قانون دیگری با نام "جاذبهی هوا" جاری است. و این مطلب مویدی بر این دیدگاه معرفتشناختی است که اگر علم و تاریخ آن را زنان مینوشتند، علم چهرهای دیگر داشت. از شواهد تایید کنندهی جنسیتی بودن قانون جاذبه، تحولات متفاوت لباسهایی مانند شلوار، دامن و روسری در زنان و مردان است.
معرفتشناسان فمنیست معتقدند اگر علم و تاریخ آن به دست زنها رقم میخورد، امروز چهرهی دانش بشری، به گونهی دیگری بود. این تئوری شاید در نگاه اول خندهدار به نظر برسد ولی جالب است که بدانید یافتههای جدید علمی و مردمشناختی، موید این نظریه هستند.
برای مثال؛ "قانون جاذبه" را در نظر بگیرید. همه میدانیم که یک روز که نیوتون با خانم، بچهها رفته بود سیزده به در و زیر یک درخت سیب نشسته بود و داشت جوجه کبابها را باد میزد، یک دفعه، آن سیب معروف افتاد روی سرش و قانون جاذبهی نیوتون را کشف کرد. نیوتون مرد بود و تاریخ علم را هم مردان نوشتند؛ لذا صدها سال است که همه فکر میکنند که این قانون فراگیر است و جنسیت بردار نیست اما تحقیقات تازه نشان داده است که قانون جاذبهی زمین، قانونی مردانه است و دربارهی خانمها قانون دیگری حاکم است که میتوان آن را "جاذبهی هوا" نامید. یادآوری می کنم که واژهی "هوا" در اینجا در مقابل زمین به کار میرود چنان که در تعبیر "موشک زمین به هوا" نیز همین معنا از هوا اراده میشود.
اکنون به سراغ یکی از شواهد موید دوگانگی این قانون طبیعی در مردان و زنان میرویم. دو لباسی را که کارکرد تقریبا مشابهی در مردان و زنان دارند، در نظر بگیرید:
1. شلوار در آقایان
2. دامن در خانمها.
همین جا بایسته به نظر میرسد دو نکته را بیان کنیم:
1. دامن در اینجا اعم از دامنهای تک و دامنهای چسبیده به لباسهای دیگر است؛ در نتیجه قسمت کمر به پایین مانتو و یا بلوز- دامنهای یکسره و ... نیز در این بحث داخل است.
2. در گذشته لباسهای مردانه نیز دامن داشت. (ر.ک: لباسهای کهن ایرانی، دشداشهی عربی، لباسهای سامورایی و...
حال در یک مشاهدهی میدانی در یک بازهی زمانی مثلا سیساله میبینیم که شلوار آقایان که روزی بر کمر بسته میشد و پیرو آن، به وسیلهای که آن را سفت نگه میداشت، کمربند میگفتند، روز به روز پایینتر آمده است و میآید. به طوری که الان فرهنگستان زبان فارسی با این معضل ملی روبرو شده است که برای کمربند سابق چه برابرنهادی را باید ارائه کند؟
روشن است که چرایی فرایند به ظاهر پیچیدهی فروکش کردن شلوارها، پاسخ سادهای دارد؛ یعنی قانون جاذبهی زمین؛ بنابراین طبیعی است که این شلوارها دائما به سمت زمین میل کند و پیشبینی میشود در آیندهی نزدیکی واژهی زانوبند مناسبتر باشد تا کمربند که در این صورت باید فرهنگستان زبان فارسی برای زانوبندهای فعلی واژهی دیگری را پیشنهاد کند.
شایسته است در همین جا به تاثیر قانون جاذبه، بر ادبیات فولکوریک ایران نیز توجه کرد. به عنوان مثال در گذشته، در بعضی شرایط زمانی و مکانی و عصبی خاص، وقتی کسی میخواست دیگری را تهدید کند، میگفت: "میآم (میرم) شلوارت (تان/ ش/ شان) رو پایین میکشم" ولی در آینده (و تا حدودی امروزه) چنین جملهای دیگر بار منفی نخواهد داشت بلکه خنثی خواهد بود یا چه بسا اصلا جملهای بیمعنا به شمار آید. زیرا اساسا شلوار از همان اول پایین قرار داده شده است.
برای تکمیل بحث خوب است اشارتی بکنیم به این که در برابر تئوری جاذبه در تببین افتادگی شلوار در آقایان، دیدگاه دیگری وجود دارد که از سوی کسانی مطرح شده و میشود که در هر پدیدهای دست استکبار جهانی را دخیل میدانند. این گروه معتقدند که عامل این پدیده، نه جاذبهی زمین بلکه تهاجم فرهنگی غرب است. آنها گاهی نیز در گفتهها و نوشتههای خود تصریح میکنند که "غرب شلوار پارهای از جوانان ما را پایین کشیده شده است". بطلان این فرضیه روشنتر از آن است که بخواهیم وقت خوانندگان این مقاله را بگیریم.
از خوانندهی محترم عذر خواهی میکنم که سخن اندکی به درازا کشید. حال برویم سراغ وضعیت دامن و نسبت آن با قانون جاذبه. بر اساس مشاهدات باز هم میدانی در همان بازهی زمانی پیشگفته و حتی پیشتر، میبینیم که دامن که اتفاقا در گذشته گاهی حتی تا چند متر روی زمین کشیده میشد، روز به روز به سمت بالا میل کرده است. و بر اساس پیشبینیهای به عمل آمده در سال 1392 یا حداکثر 93 دامنها کاملا به هوا رفته و ناپدید شده و به جای آن شلوار، لباس رایج بسیاری از خانمهای ایرانی خواهد شد. یعنی وضعیتی که سالها پیش مردان ایرانی در آن قرار گرفته بودند.
اکنون پرسشی جدی پیش روی ماست که پاسخ آن نیازمند پژوهشی مستقل از یک سو و گذشت زمان از دیگرسو است و آن این که پس از تثبیت وضعیت شلوارپوشی بیدامن در خانمها، آیا قانون جاذبهی زمین دربارهی آنها صادق خواهد بود یا قانون جاذبهی هوا یا قانون دیگری که هنوز از وجود آن بیخبریم؟
در پایان بد نیست اشارهای کنیم به یکی دیگر از شواهد علمی مربوط به جاری نبودن قانون جاذبه دربارهی بعضی خانمها و آن وضعیت توسری (ببخشید روسری) است که در همان بازهی زمانی گفته شده باز دائما به سمت هوا میل کرده است و میکند...
نتیجهگیری:
کشف قانون جاذبهی هوا در کنار قانون جاذبه زمین و مشخص شدن حیطهی جنسیتی هر یک از این دو قانون، این نکته را به ما میآموزد که باید به نقش زنان در تحولات علمی توجه بیشتری شود و از آنها بخواهیم که تاریخ علم را از نو برای ما بنگارند. پیشاپیش از همهی بزرگوارانی که قبول زحمت میکنند، تشکر فراوان مینماییم.
کلمات کلیدی :
شلوار،
روسری،
معرفت شناسی،
فمنیسم،
قانون جاذبه زمین،
نیوتون،
قانون جاذبه هوا،
دامن،
ادبیات فولکوریک
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 90/6/10 6:42 عصر
چند متر مانده بود که برسم به ماشینم که خانم از ماشینش که آن را دوبله کنار ماشینم پارک کرده بود، پیاده شد. جای خواهرم باشد (هر چند خدا نکند!) روسریاش مدلی بود که موها را از عقب و جلو به آفساید برده بود... مانتویش که چند هزار پا از زانو ارتفاع داشت... احتمالا نمایندگی چند تا از کارخانههای لوازم آرایش را هم به عهده داشت...
خلاصه تا آمدم بگویم: "خانم لطفا ماشینتون رو بردارین" وارد بانک شد. نزدیک ماشین که رسیدم، دیدم دختر نوجوانی تو ماشین نشسته. گفتم: دخترم میری به آبجیت بگی، بیاد ماشین رو ور داره من عجله دارم؟
- حاج آقا مامانم رو میگی؟
کمی مکث کردم. گفتم: آره.
از ماشین پیاده شد...
با خودم گفتم: مادر هم مادرای قدیم (و البته خیلی از مادرهای امروز).
کلمات کلیدی :
مادر،
آبجی،
روسری،
مانتو،
آرایش