اسرار حرفه ای طنز!
دوستی برایم شعری طنز فرستاد. برایش نوشتم میخوای کاری یادت بدم که لذت خوندن شعر طنز واست دو برابر بشه؟
گفت: اوهوم
گفتم: شعر رو سر و ته بخون. یعنی قشنگ از مصرع آخر شروع کن برو اول.
گفت: واقعا؟
گفتم: امتحان کن جواب میده. مخصوصا اگر قالبش مثنوی باشه.
گفت: چه جالب!
گفتم: اینم از اسرار حرفهای.
بعد گفتم: می دونی چرا این طور میشه؟
گفت: نچ
گفتم: چون شاعر طنزپرداز همه رو گذاشته سر کار خب. وقتی تو شعر اونو سر و ته میخونی شاعر رو هم تو میذاری سر کار.
گفت: نه بابا!؟
گفتم: بله بابا. تازه این که چیزی نیست. لذت من سه برابره.
گفت: چطور؟
گفتم: چون من تو رو هم میذارم سر کار!
حکایت
کفشفروش اصفهانی به مشتریاش قول داد که اگر این کفش گرانقیمت را از او بخرد، کاری یادش میدهد که کفشش دو برابر عمر کند. مشتری به این شرط قبول کرد که اگر آموزش او قانعکننده نبود، پولش را پس بگیرد. کفشفروش گفت:
- میگم هان. تا حالا قِدمات هر چقِدر بودس، اِز حالا، دو برابر باس ورداری!
کلمات کلیدی : شعر، طنز، کفش، اسرار حرفه ای، مثنوی، اصفهان