فلسفه تطبیقی و ارشمیدس!
چند روز پیش رفته بودم دانشگاه، ساعتی از پیش تعیین شده بود که دانشجوها برای رفع اشکال مراجعه کنند. صدای استاد همکاری از کلاس مجاور به اتاقی که من نشسته بودم میرسید. از نامهایی که میشنیدی به راحتی میفهمیدی که تاریخ فلسفه است آن هم یونان: فیثاغورث، پارمنیدس، گرگیاس، سقراط، افلاطون...
گاهی هم صوت زیبای ترتیلی در فضا طنینانداز میشد که از کلاس دیگری میآمد. ولی خب میدانستم که در آن ساعت تنها همین یک کلاس در آن بخش تشکیل میشد برای همین یک لحظه شک کردم که نکند صدا از همین کلاس باشد. گوشهایم را تیز کردم. شنیدم که استاد دارد از گفتگوی بین سقراط و تئتتوس میگوید و اینکه سقراط گفت: کاری که من میکنم مانند کار قابلهای است که به زاییدن زنان باردار کمک می کند; یعنی من با گفتگو و پرسش و پاسخ با مخاطب خویش در استذکار و یادآوری معرفت هایی که مخاطب با خودش دارد، به او کمک میکنم...
به اینجا که رسید یک دفعه نوای دلربای ترتیل رسای استاد در فضا پیچید که آیهای را دربارهی "ذکر" ( فذّکر انما انت مذّکر: غاشیه/21) قرائت میکرد. اینجا بود که ناگهان معنای فلسفهی تطبیقی که مدتی بود به آن میاندیشیدم بر من آشکار گشت و یک دفعه دلم به شدت برای ارشمیدس تنگ شد!
کلمات کلیدی : معرفت، سقراط، فلسفه تطبیقی، تاریخ فلسفه، یونان، فیثاغورث، پارمنیدس، گرگیاس، اافلاطون، تذکر، یادآوری