طراحی وب سایت معرفت - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر یک از شما آینه برادرش است . اگر رنجی را در او ببیند، دورش می سازد. [امام علی علیه السلام]

فلسفه تطبیقی و ارشمیدس!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/2/27 3:12 عصر

 

 

 

 

چند روز پیش رفته بودم دانشگاه، ساعتی از پیش تعیین شده بود که دانشجوها برای رفع اشکال مراجعه کنند. صدای استاد همکاری از کلاس مجاور به اتاقی که من نشسته بودم می‌رسید. از نام‌هایی که می‌شنیدی به راحتی می‌فهمیدی که تاریخ فلسفه است آن هم یونان: فیثاغورث، پارمنیدس، گرگیاس، سقراط، افلاطون...

 

گاهی هم صوت زیبای ترتیلی در فضا طنین‌انداز می‌شد که از کلاس دیگری می‌آمد. ولی خب می‌دانستم که در آن ساعت تنها همین یک کلاس در آن بخش تشکیل می‌شد برای همین یک لحظه شک کردم که نکند صدا از همین کلاس باشد. گوش‌هایم را تیز کردم. شنیدم که استاد دارد از گفتگوی بین سقراط و تئتتوس می‌گوید و اینکه سقراط گفت: کاری که من می‌کنم مانند کار قابله‌ای است که به زاییدن زنان باردار کمک می کند; یعنی من با گفتگو و پرسش و پاسخ با مخاطب خویش در استذکار و یادآوری معرفت هایی که مخاطب با خودش دارد، به او کمک می‌کنم...


به اینجا که رسید یک دفعه نوای دلربای ترتیل رسای استاد در فضا پیچید که آیه‌ای را درباره‌ی "ذکر" ( فذّکر انما انت مذّکر: غاشیه/21) قرائت می‌کرد. اینجا بود که ناگهان معنای فلسفه‌ی تطبیقی که مدتی بود به آن می‌اندیشیدم بر من آشکار گشت و یک دفعه دلم به شدت برای ارشمیدس تنگ شد!


 





کلمات کلیدی : معرفت، سقراط، فلسفه تطبیقی، تاریخ فلسفه، یونان، فیثاغورث، پارمنیدس، گرگیاس، اافلاطون، تذکر، یادآوری

با معرفت، با مرام...

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/6/20 1:50 عصر




                                                               
                                                                       (این تصویر آرشیوی است!)

با معرفت، با مرام، لوطی، مشدی... آدم با شنیدن این کلمات فوری یاد پهلوان‌های زورخانه یا داش‌مشدی‌های قدیم با کت و شلوار و کفش قیصری و دستمال یزدی و سبیل‌های کلفت می‌افتد و شاید آن‌ها را تنها مصداق این کلمات بداند. ولی یک سوال.

یک استاد و مدرس معروف و برجسته که یک عمر تدریس کرده و ماهی n تومان بابت تدریس موظفی و هدایت پایان‌نامه‌ها و مشاوره و سمینار و جلسه و کارهای مدیریتی و تدریس این طرف و آن طرف به عنوان استاد مدعو و... می‌گیرد، خانه‌ از خودش دارد و ماشین شخصی و بچه‌هایش را سر و سامان داده و پس اندازی و... حالا اگر بیاید و محض رضای خدا در مورد یکی دو تا از تدریس‌هایش که همچین درس‌های شاقی نیستند و نیاز به شق‌القمر ندارند، گذشت کند و دو سه تا از این تازه فارغ‌التحصیل‌های با استعداد ننه‌مرده را معرفی کند یا از اعتبار و شهرتش استفاده کند به شکلی دیگر دستشان را جایی بند کند تا آنها هم یک حالی به زندگی‌شان بدهند و... این کار لوطی‌گری و مردانگی و معرفت و مرام و... نیست؟





کلمات کلیدی : معرفت، کفش قیصری، سبیل کلفت، پهلوان های زورخانه، داش مشدی های قدیم، استاد، تدریس، فارغ التحصیل، دستمال یزدی