طراحی وب سایت تدریس - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرگویی، حکیم را می لغزاند و بردبار را ملول می کند، پس پرگویی مکن که به ستوه آوری و کوتاهی مکن که خوار گردی . [امام علی علیه السلام]

کوچینگ دیگر چیست؟

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 93/12/15 7:14 صبح


کوچینگ (تلفظ: ‌Coaching) را چقدر می‌شناسی؟ به طور مختصر یعنی اینکه (خدای نکرده حمل بر خودستایی نشه!) کسی که دانش یک کار و تجربه‌ی آن را به اندازه‌ی کافی دارد و مهارت‌‌‌های ارتباطی و شیوه‌‌های آموزشی و راه‌بردن را می‌داند و به مقدار لازم دلسوز است و البته فرصت کافی هم دارد، کوچ شما شود. یعنی تمام دانش و مهارت و تجربه‌ی خود را در اختیار تو می‌گذارد تا تو هم موفق شوی و به هدفت برسی.


کوچینگ با تدریس خصوصی، مشاوره، راهنمایی، دستیاری و... فرق می‌کند. کوچینگ همه‌ی اینها با هم است. یعنی تو و نیازها و جایگاهی را که الان در آن هستی نسبت به رسیدن به هدفت در نظر می‌گیرد و اگر نیاز به آموزشی داشته باشی به تو درس می‌دهد، اگر نیاز به مشاوره و راهنمایی داشته باشی، مشاور توست، در صورت لزوم دستیار تو می‌شود، برایت کار انجام می‌دهد، به تو روحیه می‌دهد و... خلاصه دوست و همراه توست تا برسی.


در فرهنگ ما در گذشته بهترین مصداقش استاد اخلاق یا به تعبیر ادبیات عرفانی پیرطریقت بوده است که شاگرد حتی با او زندگی کرده است. در زمینه‌های علمی هم بوده است مثلا رابطه‌ی ابن سینا و بهمنیار. در زمان ما شاید یک مصداق60 تا 70 درصدی اش پشتیبان‌های قلمچی باشد. مصداق معمولا در بهترین حالت 30 تا 40 درصدی اش استاد راهنما و مشاور در جریان نوشتن پایان‌نامه ارشد یا تز دکتری است.

 

خواننده‌ی باهوش خودم دیگر الان می‌داند که این مشکل جامعه‌ی علمی ما که "پول بگیر، برام پایان نامه بنویس جان مادرت!" نشان دهنده‌ی یک نیاز واقعی است که از راه درستی برآورده نمی شود. بگذریم.

 

کوچینگ راه میان‌بر موفقیت است. من وقتی به خودم نگاه می کنم می‌بینم راهی حدود 10 ساله را که من با شرکت در کلاس نویسندگی و زیر و رو کردن کتاب‌ها و آزمون و خطا رسیدم، اگر کوچی داشتم که یکسال همراه من بود، در همان یکسال یا فوقش کمی بیشتر طی می‌کردم و الان ده برابر چیزی که الان هستم، در عالم مهارت و شهرت نویسندگی بودم یا پایان‌نامه‌ام را سال 87 به جای اینکه در یک سال و نیم بنویسم با عزا گرفتن و خون دل خوردن، در سه، چهار ماه می‌نوشتم با کیفیتی بسیار عالی‌ و دانش و مهارتی را که قرار بود در این رهگذر به دست بیاورم، در حد بالاتری و با زمان کمتری به دست می‌آوردم.


خلاصه اینکه تنها راه به دردبخور رشد کردن و رسیدن به اهداف کوچینگ است و بقیه‌ی راه‌ها کاریکاتوری از آن. البته خب از حق نگذریم، کوچینگ دو تا مشکل دارد یکی اینکه پیدا کردن یک کوچ کار بلد و قابل اعتماد کمی سخت است، دیگر اینکه هزینه‌بر است و هر کسی توان مالی این کار را ندارد. درباره‌ی کوچینگ اگر می خواهی بیشتر بدانی، اینجا را ببین.






کلمات کلیدی : آموزش، تدریس، ایران، نویسندگی، تجربه، پایان نامه، کوچینگ، Coaching، دانش، مهارت، دستیار، همراه، استاد اخلاق، پشتیبان، مشاور

چای سه رنگ!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/8/9 9:41 صبح


1.       چای یک‌رنگ: قوری چای را بر می‌داری و استکان را کاملا پر می‌کنی.

2.       چای دو رنگ: دو سوم استکان را با قوری و یک سوم آن را با کتری آب جوش، پر می‌کنی.

3.       چای سه رنگ: یک سوم را با قوری و یک سوم را با کتری و یک سوم را با شیر آب سرد!


مورد مصرف چای سه رنگ:

مهم‌ترین مورد مصرف این نوع چای، در زمانی است که مدرّس باشی و آن روز هم خوابت بیاید و چای هم پررنگ باشد و داری با کتری، رنگ چای را تنظیم می‌کنی که چشمت به ساعت بیفتد و متوجه شوی که پنج دقیقه هم از وقت کلاس گذشته.






کلمات کلیدی : تدریس، خواب، چای، یک رنگ، دو رنگ، سه رنگ

با معرفت، با مرام...

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/6/20 1:50 عصر




                                                               
                                                                       (این تصویر آرشیوی است!)

با معرفت، با مرام، لوطی، مشدی... آدم با شنیدن این کلمات فوری یاد پهلوان‌های زورخانه یا داش‌مشدی‌های قدیم با کت و شلوار و کفش قیصری و دستمال یزدی و سبیل‌های کلفت می‌افتد و شاید آن‌ها را تنها مصداق این کلمات بداند. ولی یک سوال.

یک استاد و مدرس معروف و برجسته که یک عمر تدریس کرده و ماهی n تومان بابت تدریس موظفی و هدایت پایان‌نامه‌ها و مشاوره و سمینار و جلسه و کارهای مدیریتی و تدریس این طرف و آن طرف به عنوان استاد مدعو و... می‌گیرد، خانه‌ از خودش دارد و ماشین شخصی و بچه‌هایش را سر و سامان داده و پس اندازی و... حالا اگر بیاید و محض رضای خدا در مورد یکی دو تا از تدریس‌هایش که همچین درس‌های شاقی نیستند و نیاز به شق‌القمر ندارند، گذشت کند و دو سه تا از این تازه فارغ‌التحصیل‌های با استعداد ننه‌مرده را معرفی کند یا از اعتبار و شهرتش استفاده کند به شکلی دیگر دستشان را جایی بند کند تا آنها هم یک حالی به زندگی‌شان بدهند و... این کار لوطی‌گری و مردانگی و معرفت و مرام و... نیست؟





کلمات کلیدی : معرفت، کفش قیصری، سبیل کلفت، پهلوان های زورخانه، داش مشدی های قدیم، استاد، تدریس، فارغ التحصیل، دستمال یزدی