من هم بشرم مثل شما!
عاشق حدیثهایی هستم که وقتی میخوانم به جنبهی بشری اهلبیت(ع) راه میبرم و با آنها احساس نزدیکی بیشتری میکنم. واقعیت این است که گاهی فکر میکنم از بس جنبهی مافوق بشری آن بزرگواران برای ما گفته شده، برای خیلی از ما، خاصیت الگو بودنشان از دست رفته.
حدیثهایی هست که وقتی میخوانم این حس در من پیدا میشود که همسایهی دیوار به دیوار خانهی علی (ع) و فاطمه (س) هستم. مثل این حدیث:
کسی از حضرت سجاد علیه السلام پرسید: حالتون چطوره؟ حضرت گفت: حال من اینطوره که هشت تا طلبکار دارم و همهشون هم طلبشون رو ازم میخوان. طرف پرسید: پسر پیغمبر اونا کیان؟
1- خداى تعالی، که عمل به واجباتش رو ازم میخواد.
2- پیغمبر (درود خدا بر او و خاندانش باد) عمل به سنت رو ازم میخواد.
3- خانوادهام که خرجیشون رو ازم میخوان.
4- نفسم که شهوتش رو ازم میخواد.
5- شیطان که معصیت رو ازم میخواد.
6- فرشتگان محافظ که عمل صالح ازم میخوان.
7- فرشتهی مرگ که جونم رو میخواد.
8- قبر که بدنم رو میخواد. (بحار الانوار: 73/ 15)
یا این حدیث:
پیامبر (ص) در مسجد بود که فضه خادمهی حضرت زهرا (س) وارد شد و در حالى که گریه مىکرد گفت: حسن و حسین از خانه بیرون رفتهاند و نمىدونیم کجا رفتن؟ پیامبر (ص) فورى بلند شد و وارد خانهی فاطمه (س) شد و دید که دارد گریه میکند. به او گفت: گریه نکن ناراحت نباش، قسم به کسى که جونم تو دست اونه، خدا از تو نسبت به اونا مهربونتره.
بعد دستاش رو بالا برد و گفت: خدایا اینا بچهها و نور چشما و میوهی دل منن و تو به اونا مهربونتر و به اینکه کجان آگاهترى؟ اى لطیف لطفى کن و دو تاشون رو هر جا هستن خودت حفظ کن.
هنوز دعای حضرت تموم نشده بود، که جبرئیل نازل شد و گفت: اى پیامبر، نگران نباش، اونا الان توی سایهبون بنى نجار خوابیدن و خداوند فرشتهای رو گماشته که مواظبشون باشه؟ پیامبر (ص) با چند تا از رفتن اونجا و دیدن دستاشون رو انداختن گردن همدیگه تخت گرفتن خوابیدن...
(ترجمهی ارشاد القلوب دیلمی با تصحیح و پاورقی علامه شعرانی، جلد 2، ص369-370)
یا این حدیث
پیامبر گرامى (ص) فرمود روزى به خانهی فاطمه رفتم. با دیدن من در حالی که حسن روی دوشش بود از جایش بلند شد. دیدم چشمانش اشکآلود است پرسیدم چه شده؟ خدا تو رو نگریاند. گفت: پدر زنان قریش در جمعهایشان به من طعنه میزنند و میگویند پدرش او را به آدم فقیری شوهر داده که هیچ چیز ندارد.
(...یَا أَبَتِ إِنِّی سَمِعْتُ نِسَاءَ قُرَیْشٍ یُعَیِّرُونَنِی فِی اَلْمَحَافِلِ وَ قُلْنَ إِنَّ أَبَاهَا زَوَّجَهَا مُعْدِماً لاَ مَالَ له...)
به او گفتم: فاطمه من که تو را به عقد او در نیاوردم؛ خداوند از فراز هفت آسمان تو را به عقد او در آورده و جبرئیل، میکائیل، اسرافیل هم شاهد بودهاند. خداوند به زمین نگاه کرد از بین همه پدرت را انتخاب کرد بار دوم نگاه کرد على را انتخاب کرد براى ولایتش و تو را به ازدواج او در آورد. من هم او را وصى خودم کردم. علی از من است و من هم از علی هستم.
علم على از همه بیشتر است، صبرش از همه بیشتر است، اول کسی است که مسلمان شد، حسن و حسین، دو پسرش سروران جوانان بهشتی هستند از اولین و آخرین. خداى تعالى حسن و حسین را در تورات به زبان موسى شبر و شبیر نامیده. فاطمه به تو این مژده را میدهم که وقتی من از این دنیا، نزد خدا بروم، على با من است و او صاحب پرچم حمد به جاى من است.
فاطمه على و شیعیانش روز قیامت، روزى که مال و بچه فایدهاى نداره، به بهشت میروند.
(ارشاد القلوب دیلمی، ترجمه رضایی، ص 419 )
پرسشی سترگ:
بعضی از دوستان با خواندن حدیث مربوط به حضرت زهرا سلام الله علیها به شگفت آمدند و تا اندازهای نیز برآشفتند؛ چون آن را با تصوری که خود از آن حضرت داشتند از مقام معنوی و قدرت روحی و دانش و عصمت ایشان، ناسازگار دانستند و برای رهایی تردیدهای پیش آمده، احتمالهای گوناگونی را پیش نهادند؛ از نامعتبر بودن حدیث گرفته تا تاویل آن؛ اما چنان که پیداست کتابی که حدیث در آن آمده، معتبر و صاحب آن نیز از عالمان برجسته است و مضمون روایت نیز نظیرهایی در رفتار سایر اهل بیت علیهم السلام و انبیاء نیز دارد. از طرفی تفسیر این روایت بر اساس فهم عرفی، هیچ منافاتی با مقامات معنوی و کمالات آن حضرت ندارد که بخواهیم آن را بر خلاف ظاهرش تاویل کنیم؛ زیرا به فرمودهی قرآن سخن این سرآمدان بشر این است که ما نیز بشر هستیم مثل شما.
اما پرسشی ستبر در اینجا هست که پس تفاوت آنها با سایر بشر در چیست؟
در پاسخ میگویم تفاوت آنها در زیر تاثیر نیازها و خواستهها و عواطف بشری بودن نیست که در این مورد مثل ما هستند، تفاوت آنها در مواجهه با این جنبههای بشری و نحوهی مدیریت آنهاست؛ برای مثال آن سرور زنان عالم مانند هر زن دیگری از طعنه و تعریض زنان دیگر رنجیده خاطر میشود؛ با این تفاوت که این رنجیدهخاطری در یک زن رشدنایافته، او را به ناامیدی از رحمت خدا و اعتراض به مشیت او و شکایت از همسر و کشمکش با او... وا میدارد؛ در حالی هرگز در انسانی رشدیافته مثل آن حضرت، چنین تاثیرهایی ندارد؛ بلکه او در پرتو کمالات علمی و عملی خود، علاوه بر اینکه به سراشیبی گناه نمیافتد، با استفاده از تواناییهای روحی و مهارتهایی رفتاری مانند صبر، شکر، رضا، توکل و... از این موقعیتهای اندوهزا پلههایی برای تعالی و ترقی بیشتر میسازد.
سخنی دیگر باقی ماند که بهتر است واگذار کنیم به نوبتی دیگر.
کلمات کلیدی : حدیث، اهل بیت (ع)، امام سجاد (ع)، جنبه ی بشری