خانم ها و فلسفه!؟ (1)
چندسال پیش که هنوز کنکور دکتری، متمرکز و سراسری نشده بود، کنکور یکی از دانشگاههای قم شرکت کرده بودم. حدود 350 نفر آمده بودند که تقریبا 50 نفرشان خانم بودند. یعنی باورم نمیشد این همه خانم، ارشد فلسفه آن هم با چه اعتماد به نفسی آمده بودند با آقایان که مخ فلسفه هستند! رقابت کنند.
تو دقایقی که منتظر باز شدن در سالن بودیم، خبری شنیدیم که اوقاتمان را حسابی تخل کرد و آن اینکه ظرفیت پذیرش کلا 8 نفر است. حالا این طرف محوطه، بیشتر مخهای فلسفه مثل برج زهرمار و تو لاک خود و آن طرف، خانمها همه احوالپرسی و بگو و بخند انگار که آمدهاند پیک نیک بدون پیک نیک!
یکی از دوستان که کنار من ایستاده بود و از مجموعهی شرایط پیش آمده کارد میزدی خونش در نمیآمد با غیظ گفت: حالا خوبه تو کل تاریخ حتی یکیشونم فیلسوف نشده!
من که ریسه میرفتم گفتم: بابا بیخیال! شاید چون خیالشون راحته که هیچ کدومشون در نمیآد این قدر شنگولن.
گفت: حتما ما هم منگولیم...
ولی خودمونیم واقعا تو تاریخ فلسفه یه فیلسوف درجه 1 یا حتی درجه 2، داریم که خانم باشه؟ (نه جدی پرسیدم چون واقعا نمیدونم)
کلمات کلیدی : فلسفه، فرش قرمز، خانم ها، کنکور دکتری، شنگول، منگول، حبه انگور، گرگ ناقلا، شنل قرمزی، کلاه قرمزی، قرمزته، آبیته