اکبر اکسیر و من
دکترای ادبیات
مادر که مرا میبیند
مریض میشود
بابا، عجب غلطی کردیم که دکتر شدیم
به من چه گربه ریغو شمعدانی را شکسته
به من چه کبری خانم هر روز سفرهی ختم انعام دارد
دکتر که مرا میبیند
شاعر میشود
بابا عجب غلطی کردیم مریض شدیم
به من چه که تو تبِ! شعر داری...[1]
____________________________
مصائب آخوندی
رهگذر که مرا میبیند
گدا میشود
بابا، عجب غلطی کردیم که آخوند شدیم
به من چه که 3 هزار میلیارد تومان را چپو کردهاند
به من چه که بانک به اندازهی پول خون پدرش، سود وام میگیرد.
راننده تاکسی که مرا میبیند
سیاستمدار میشود
بابا عجب غلطی کردیم سوار شدیم
به من چه که نامزدت رای نیاورده است...[2]
[1] . اکبر اکسیر، دفتر شعر بفرمایید بنشینید صندلی عزیز،
[2] . خود بنده، دفتر شعر سروده نشدهی بفرمایید بایستید صندلی عزیز.
کلمات کلیدی : طنز، احمد اکسیر، شعر فرانو، مدرک دکتری، مصائب آخوندی، بفرمایید بنشینید صندلی عزیز