طراحی وب سایت تلفن - کوهپایه
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]

... عوضی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/13 2:43 عصر


امروز از تو بانک به گوشی همراه خانمم زنگ زدم، جواب نداد، زنگ زدم به محل کارش، گوشی را برداشت. گفتم: سلام. گفت: سلام. گرم و صمیمی گفتم: خوبی؟ گرم و صمیمی گفت: تو خوبی؟

کمی به صدا شک کردم. با خودم گفتم: نکنه همکارش باشه و من تو این سر و صدای بانک با خانمم عوضی گرفته‌ام؛ برای همین گفتم: خانم فلانی؟ (فامیل خانمم را گفتم). گفت: اشتباه نگرفتین؟ اینجا دفتر هواپیماییه. گفتم: چرا. ببخشید. نگاه کردم به شماره دیدم یک شماره را عوضی گرفته‌ام.

 


چند وقت پیش با مادر خانمم کار داشتم که رفته بود مسافرت. ایشان گوشی همراه ندارد. زنگ زدم به ایرانسل خواهر خانمم که همراهش بود و همراهش همراهش بود. گفت: الــــو. گفتم: سلام. گفت: بفرمایید. صدای خواهر خانمم نبود. لهجه‌‌ی خاصی داشت. گفتم: خانم فلانی؟ (فامیل خواهر خانمم را گفتم). گفت: خودمم بفرمایید. داشتم شاخ در می‌آوردم؛ چون مطمئن شده بودم که خودش نیست. گفتم: ببخشید عوضی گرفتم. گفت: نه بگو. قطع کردم. به شماره نگاه کردم، شماره ی خودش بود ولی خودش نبود. ایرانسل عوضی شده بود.

 




کلمات کلیدی : تلفن، زنگ، عوضی، ایرانسل