زیبایی فرصت یا تهدید؟
زیبایی فرصت یا تهدید؟
در پاسخ باید گفت که بستگی دارد. زیبایی میتواند فرصت باشد به دلیل روایاتی که معنایشان این بود که خدا به آنها عنایت بیشتر داشته. فرصت است چون باعث میشد توجه و علاقهی مردم به آنها جلب شود و همین میتواند باعث شود کارهایشان را بهتر پیش ببرند و درهای بستهای به رویشان باز شود که اگر زیبا نبودند، بسته بود و بایستی با خون جگر باز کنند.
و اما زیبایی میتواند تهدید باشد... بگذارید این بخش را از زبان یک خانم فرهیخته بنویسم:
عقبماندگی و رکود رشد زنان حرف تازهای نیست مختص این زمان نیست، مختص ایران هم نیست. امروزه با این که شمار زیادی از زنان به کار اجتماعی و علمی اشتغال دارند؛ بیشتر نقشهای خدماتی دارند تا کار تولید خلاقه. مردان در واکاوی این پدیده به نتایج گوناگونی رسیدهاند... [در اینجا نویسنده بعضی از دیدگاهها در این زمینه را مطرح میکند]
... اما آنچه قابل تامل است وجود زیباییهای جسمانی است که شاید به نوعی بازدارندهی رشد فکری و اجتماعی [و معنوی و عاطفی] زنان شده است. زن که بالقوه و بدون هیچ تلاشی و زحمتی خود را مطلوب مییابد و به واسطهی فیزیک و ساختمان بدنی، بقای نوع را مدیون خود میداند، دیگر نیازی به تلاش بیشتر برای دستیابی به هدفهای بالاتر را در خود نمیبیند و بر عکس مرد که طالب است، از ابتدا میآموزد که برای بقای خویش باید تلاش کند، فعال باشد. او برای رسیدن به خواستههای خود، راه مبارزه و اندیشیدن را میآموزد.
شرایط جسمانی زن که به نوعی او را از نظر روانی منفعل و نیازمند میسازد، شاید انگیزههای کافی و کشش لازم برای تلاش بیشتر در جهت دستیابی به افقهای پهناور را در او وجود نمیآورد. از طرف دیگر تلاش انسان بسته به میزان و نوع توقعات و خواستههایی است که جامعه و افراد آن از او دارند؛ جامعهای که متولیان و سردمدارانش را مردان تشکیل میدهند، زن را بیشتر برای تمتع جسمانی و حفظ و بقای نوع میخواهند.[1]
ادامهاش را من مینویسم:
و زنان نیز برای برآورده کردن این توقع قدرتمندان جامعه به چیزی بیش از زیبایی و فیزیک مناسب نیازی نداشته و ندارند که آن هم به رایگان به او داده شده است. لذا بسیاری از زنان که میبینند با قدرت زیبایی و ظرافت خود میتوانند کار خود را پیش ببرند، ضرورتی نمیبینند که خود را از نظر فکری، عاطفی، اجتماعی، معنوی رشد دهند لذا معمولا از نظر رای و اندیشه ضعیف، از نظر اراده و تصمیم سست، از نظر عاطفی ناپخته و کودکوش هستند.
دو نکته:
1. اینها فحش نیستند بلکه بیان واقعیتی است که هم مشاهده میشود و هم در روایات اهل بیت (ع) و هم در ادبیات شفاهی و کتبی ایران و سایر جهان در طی قرنها بیان و بر آن تاکید شده است.
2. این وضعیت مختص فرهنگ ایرانی نیست؛ بلکه با مطالعهی آثار غربیان متوجه میشویم که این موضوع فراگیر است. منتها به نظر میرسد در این زمینه بازار استفاده از لوازم آرایشی و جراحی دماغ و خاکبرداری از نقاط مختلف بدن و خاکافزایی به سایر نقاط بین زنان ایرانی گرمتر از سایر نقاط جهان باشد.
3. این وضعیت معمول و رایج در زنان است و گرنه از زمانهای دور تا همین حالا همیشه دختران زنان فراوانی بودهاند که از نظر رشد فکری، اجتماعی، عاطفی و معنوی از بسیاری از پسران و مردان همرتبهی خود برتر بودهاند یا دست کم فروتر نبودهاند حال گاهی زیبا هم بودهاند و گاهی خیر.
4. البته در اینجا تنها بحث دربارهی تاثیر زیبایی در رشدنایافتگی شخصیت بعضی از زنان است و این به معنای نادیدهگرفتن تاثیر عوامل دیگر از جمله دسترسی نداشتن زنان به دانشاندوزی در طول تاریخ تا همین چند ده سال پیش و... نیست.
5. رشدیافتگی لزوما به معنای داشتن تحصیلات بالا یا مقام و منصب اجتماعی یا اسم و رسم نیست. بلکه رشد مفهومی است روانشناختی که دارای ابعاد گوناگون شناختی، اجتماعی، عاطفی و معنوی است. حالا این رشد ممکن است سبب اسم و رسمدار شدن زن بشود یا نشود؛ لذا ممکن است زنی خانهدار و گمنام به مراتب رشدیافتهتر از زنی تحصیلکرده و نامدار باشد.
5. از این فرمایشات بنده استنباط نشود که مردان در طول تاریخ معمولا آدم های رشد یافته ای بوده اند و الان هم هستند؛ خیر متاسفانه آنها هم از زن ها بدتر زن ها هم از مردها بدتر. ولی خب رشدنایافتگی مردها علت های دیگری دارد که شاید وقتی دیگر به آن پرداختیم. ولی از حق نگذریم تا جایی که خبر رسیده است همان تعداد اندک مردهای رشد یافته از تعداد زن های رشد یافته بیشتر بوده است.
[1] . زهرا زواریان، تصویر زن در ده سال داستاننویسی انقلاب اسلامی، انتشارات حوزه هنری، تهران، 1370.
کلمات کلیدی :