طراحی وب سایت آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (7) - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، سِپَر است . [امام صادق علیه السلام]

آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (7)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/1/31 4:8 عصر


در پاسخ به این اشکال جالب و دقیق باید گفت که اگر فرایند تشکیل باور و عقیده نسبت به هر مسئله‌ای همیشه همین طور بود، بله نتیجه می‌گرفیتم که باهوش‌ها، کمتر یا دست‌کم به اندازه‌ی افراد دیگر در معرض خطا هستند؛ ولی مشکل اینجاست که باورهای ما انسان‌ها (چه باهوش و چه متوسط) همیشه حاصل تامل و تجزیه و تحلیل و مقایسه و تفکر منطقی نیست. این امر حداقل دو سبب دارد:


1.  شتابزدگی ما در رسیدن به اطمینا‌ن خاطر‌.


گرایش طبیعی ذهن این است که عمل بازشناختن را هر چه زودتر و با قطعیت انجام دهد؛ چون به دست آوردن اطمینان نسبت به امری، بدان معنا است که می‌توان دست به عمل زد و بر عکس تردید در انتخاب یکی از گزینه‌ها بدین معنا است که به هیچ عملی نمی‌توان دست زد.[1]


نه این که رسیدن به اطمینان و یقین چیز مطلوبی نیست یا ماندن در شک چیز مطلوبی است؛ درست است که شک پل خوبی است ولی توقفگاه خوبی نیست؛ با این حال شتابزده و بدون بررسی جوانب مسئله و پاسخ‌های متعدد به یک پاسخ و سنجش آنها نباید در عبور از این پل عجله کرد؛ چون در این حالت پل که هنوز در دست تعمیر است برای ما خطرساز خواهد بود. به قول معروف از هول حلیم رسیدن به یقین در دیگ باورهای نادرست نیفیتم. به بیان دیگر تحمل شک و فرصت‌دادن به خود برای تامل کافی تا رسیدن به پاسخ درست پرسش‌هایمان، بهتر از شتابزدگی در انتخاب باورهایی است که هر چند در ما ایجاد اطمینان می‌کنند، ولی با شناخت و تفکر کافی انتخاب نشده‌اند؛ بلکه صرفا برای خلاص شدن از شک، آنها را به خود باورانده‌ایم.

 

حال ممکن است باهوشی به دلیل همین شتابزدگی، بی‌آنکه به بررسی لازم بپردازد، پیش از موعد باوری را بپذیرد که خودش را از شر شک خلاص کند، چنان که افراد متوسط هم ممکن است گاهی چنین کاری بکنند. 

 

و البته سر کردن در شک تا رسیدن به یقینی از سر تفکر و تامل مهارتی است که باید به دست آورد و فلسفه به ما در رسیدن به این مهارت کمک می‌کند. به گفته‌ی راسل:


آموختن اینکه چگونه می‌توان بدون یقین و با این حال بدون فلج شدن از شک و تردید، زندگی کرد، شاید بزرگ‌ترین خدمتی باشد که فلسفه در عصر ما هم می‌تواند در حق جویندگان خود انجام دهد.[2]


2.  عاطفی بودن ما انسان ها


ما آدم‌ها اساسا موجوداتی صرفا عقلانی و تحت تاثیر بعد عقلانی خود نیستیم؛ بلکه بعد عاطفی [3] هم داریم و تاثیر عواطف بر ما، اگر نگوییم بیش از عقلانیت ماست، غالبا و در بیشتر آدم‌ها کمتر از آن نیست.


یکی از بزرگ‌ترین خطاهای تفکر، استفاده از آن برای دفاع از عقیده‌ای است که قبلا شکل گرفته است. (بر اساس برداشت احساس اولیه، پیشداوری یا سنت). این یکی از خطاهای بزرگ ناشی از دام هوش است و افراد بسیار باهوش حتی بیش از دیگران دچار این خطا می‌شوند.[4]


در نتیجه در مواردی، فرد باهوش وقتی با پرسشی روبرو می‌شود، (مثل بقیه) به سرعت و تحت تاثیر عواطفش باوری در او شکل می‌گیرد و پس از آن دیگر او تنها به کار دفاع از آن می‌پردازد. بنابراین در چنین وضعیت‌هایی، آن باور، محصول تاملات و کوشش‌های عقلانی نیست که دفاع بهتر از آن مشکلی ایجاد نکند، بلکه چون محصول عواطف است. ممکن است درست باشد یا غلط؛ حال اگر غلط باشد، هر چه دفاع از آن بهتر باشد، دوری از حقیقت هم بیشتر خواهد بود. بنابراین در مواجهه با افراد باهوش چون ما دقیقا نمی‌دانیم باوری که او ارائه می‌کند؛ تحت تاثیر عقلانیت او بوده یا تحت تاثیر عواطف او، عقل حکم می‌کند که افسار تشخیصمان را به دست او ندهیم بلکه خودمان عقیده و دلیل او را بررسی کنیم و فکر نکنیم که چون او باهوش‌تر از ماست پس لزوما امکان خطای او کمتر است.

 



[1] . ر.ک: ادوارد دو بونو، درس‌های درست اندیشیدن، ص 35.

[2] . ر.ک: برتراند راسل، تاریخ فلسفه‌ی غرب، مقدمه، ص9.

[3] . منظور از جنبه‌ی عاطفی در اینجا بخش غیرعقلانی (و نه ضد عقلانی) وجود ماست که شامل احساساتی مانند عشق، نفرت، ترس، امید، یأس و... خاطرات کودکی، تلقین‌های والدین و معلمان و... منافع فردی و گروهی و...

[4] . ادوارد دو بونو، درس‌های درست اندیشیدن، ص24.

 

 

لینک: آیا باهوش ها کمتر خطا می کنند؟ (6)






کلمات کلیدی : باهوش، خطا، هوش، ادوارد دو بونو، اشتباه، برتراند راسل