راز عشق های ناگهانی از نگاه یک روانکاو (1)
...آنچه دلبستگی فرد را مرحجا به زنی تعیین میکند، عموما خصلتی خاص است یادآور شخصی که قبلا و غالب اوقات در کودکی، دوست داشته است. حتی ممکن است که این ویژگی، صراحتا عیب و نقص و در نهایت چیز زشتی باشد. دکارت حکایت میکند خود از این تصادف به شگفت آمده بود که همهی زنانی که وی بر ایشان شیفته میشد، نقص لوچی داشتند، تا آنکه روزی دریافت که این نقص دقیقا یادآور زنی است که قبلا علیالخصوص عزیزش میداشته است...
...ممکن است که عشق توفانآسا و بیخبر، چیزی جز بازگشت یا تجدید ناگهانی وقوف به خواستهای خویش نباشد که شخص مدتی دراز با آن مخالف و ستیزه کرده و سپس آن اشتیاق، پس رفته و فراموش شده و سرانجام به مناسبت دیداری که نکتهای بندگسل را نمودار ساخته، به پهنهی خودآگاهی رسیده است. این نکات و جزئیات عبارتند از شباهتی جسمانی، منظرهای خارجی، موقعیتی خاص یا هر چیز دیگر که تفصیلاتی از خواب و خیالهای کودکانه را وقتی قلب هنوز زنده و سرشار بود فرایاد میآورند؛ اما آن خاطرهها به حافظهی روشنبین و برهانی خطور نمیکنند، بلکه همچون پژواکهای مبهم و ناروشن قلب طنین میافکنند.
آن جزئیات نه تنها در چنین مواردی معمولا ناخودآگاهند، بلکه بیم آن نیز هست که کشف یا یادشان پندار یگانگی یا مژده و بشارت عشق را زایل سازد و در نتیجه همهی سحر عاشقانهی عشق توفانآسای شدید بیخبر باطل گردد.
من یک بار زنی را که گرفتار عشق شورانگیز ناگهانیای شده بود که میتوانست به زودی زندگانیش را زیر و رو کند و برای ستیزه با آن از من یاری میطلبید، درمان کردم. دریافتم که محرک این عشق، شباهت بسیار محیط و منظر با نخستین حال و هوای عشق دوران جوانسالیاش که ناکام مانده ولی به راستی زایل نشده بود، بوده است. این کشف به وی امکان داد تا حظ و سرور پیوسته به خاطرات گذشته را رها کرده، در مردی که زمانی تصنعا پرتوی از آن وجد و شعف را منعکس میساخت به دیدهی عینیت بنگرد.
در حقیقت، هر فرد در قبال بعضی خصائص و ضرباهنگها که به استعداد و بنیهی عاشقانهاش جهت میبخشند، حساس است و این ویژگیها، غالب اوقات شباهتهای چهرهی محبوب با سیماهایی است که وی در کودکی دوستشان داشته است. این جذبه، هر چه ناخودآگاهترباشد، بدین معنی که تصور روشن مشابهت مورد نظر به پهنهی خودآگاهی نرسد، قدر تاثیرش بیشتر است. از این رو الگوهایی که در گذشتههای هر چه دورتر، زیر تودهی خاطرات مدفون گشتهاند، جاذبترند.
بنابراین نباید در شگفت شد که مردی با دیدن زنی دچار هیجان شود که با تصویر مادر یا خواهر مهینش (بزرگترش) در گذشته، وقتی در کنارشان، نخستین بار عطوفت زنانه و اولین جهش قلش را کشف کرد، شباهتی دارند. همچنین زنان، جویای سنخ پدر یا نمونهی برادرند...
...گاه میگویند که این انتخاب در عشق، نه بر حسب مشابهت که از روی مباینت و تضاد صورت میگیرد، یعنی مردان سیهمو، زنان زرین گیسو را میپسندند و زنان تنومند، مردان باریکاندام را، به قسمی که زوجها بر اساس تفاوت بنیان مییابند، امری که در نخستین نگاه، با اختیار سنخ خانوادگی، متضاد مینماید. بعضی افراد حتی تا آنجا پیش میروند که آشکارا جفتهای بیگانه یا غریبوش را بر زوجهای خودی ترجیح میدهند.
این گرایش که در واقع گهگاه به ظهور میرسد، ممکن است چیزی جز عکس گرایش متعارف نباشد. میدانیم که تمایلات عاطفیای که به علتی تحقق نمییابند، تحقیقا به طور کامل باژگونه میشوند. کافی است که دلبستگی پسر به مادر یا به خواهرش، در دوران کودکی، به دلیلی پیچیدهتر گردد تا احساس گنهکاری برای سدکردن جهش عاطفی ابتدایی نضج گیرد. در نتیجه هر کس که یادآور مادر یا خواهر چنین مردانی باشد، آنها را میرماند. آنگاه آزادانه و از روی اختیار، فقط به سوی سنخهای متضاد کشش پیدا میکنند و هر چه تضادهای بیشتری گردآورند، آسوده حالترند...[1]
لینک های مرتبط:
1. چرا و چگونه عاشق می شویم (1)
2. چرا و چگونه عاشق می شویم؟ (2)
3. راز عشق های ناگهانی از نگاه یک روانکاو (2)
[1] . آلندی، رنه، عشق، ترجمه جلال ستاری، ص74 و 80 و82 (با حذف یک مثال که البته خدشهای به اصل مطلب نمیزد.)
کلمات کلیدی :