یاد قرآن های قدیمی بخیر!
ناقلان اقوال وراویان اخبار و طوطیان قند وشکٌر(از نوع کوپنی)شکٌن و شیرین گفتار چنین روایت کرده اند که یک بنده ی خدا رفت به یک کتابفروشی،سلامی و اعلام ادبی.بعد پرسید: ببخشیدآقا! قرآن کریم دارید؟
جوان فروشنده که از زور بیکاری و بی پولی همزمان با راه اندازی مجتمع آب سنگین اراک این کتابفروشی نقلی سه در چهار را راه اندازی کرده بود و به مناسبت سفر آن یار عزیز کرده (آقا شهرام )که به سلامتی و میمنت راهی شدند، مغازه را آذین بسته بود،نگاهی به کتابهای ته مغازه کرد و گفت ببخشید نداریم. ما فقط قرآن مجید داریم!
حالا من نمی خواهم داد و هوار کنم و بگویم تقصیر انتشاراتی هاست که هر بار یک چیز می نویسند و باعث می شوند که خلق الله هِرٌ را از برّ تشخیص ندهند.اصلا و ابدا،نقل این حرف ها نیست.مگر از قصابی محل گوشت خر (ببخشید مغز خر ) خریده ام وخورده ام که بخواهم فضولی کنم که چرا و چگونه آقا شهرام بقیه ی دوستان را تنها گذاشت .نه به جان خودم.این ضرب المثل را که همه فوت روی آبیم که انگاری تور قانون برای ماهی های کوچولو موچولوست، دانه درشت ها که ماشائ الله با یک تکان تور را پاره که هیچ پوره ی سیب زمینی هم می کنند.اما عرض بنده :فی الواقع می خواهم ان شائ الله یک نمه از خودم توصیف کنم.(بی زحمت با تعریف از خود، خلط مبحث نشود).
آقا! این من بنده دلش لک زده برای قرآن های قدیمی،قرآن حاج طاهر خوشنویس،مرحوم نیریزی و...در یک کلمه،قرآن هایی با خط خودمان.منظورم خطاط های شیعه است.تو را به خدا با این همه استادهای خوش ذوق و متبحر خوشنویسی چه قدیمی ها و چه جوان ها من باید بروم قرآن کاغذ روغنی، خط عثمان طه ی سنی را بخوانم(برادریمان سر جای خودش.من با آنها کاری ندارم هر چه می خواهند قرآن بنویسند،داغ دل من از خود ما شیعه هاست).حالا ممکن است یک عزیز دل برادری بگوید:قرآن، قرآن است،حالا هر کسی آن را نوشته باشد،چه فرقی دارد؟آره داداش من،ولی یک سئوال دارم.اگر دو قرآن جلوی تو بگذارند و بگویند یکی از این ها به دست مبارک حضرت علی (ع) نوشته شده(یا مثلا به دست سلمان و ابوذر) و دومی به دست اولی یا دومی،خدا وکیلی برای تو فرق نمی کند...
باور بفرمایید حقیرکلاه تا کفش تقصیر از اونهایی نیست که اگر کسی برای پستشان،کامنت نگذارد یخه ی خود را پاره کنند.(خلط مبحث فراموش نشود!)اما مستحضرید که این یادداشت با بقیه ی یادداشت هایم یک خرده فرق دارد.اگر مخالف هستی ولی چیزی نگفتی،من که خبر ندارم که مخالفی فلذا از نظر من موافق ویا خیلی ارفاق کنم ممتنع به حساب می آیی.خود دانی.از ما گفتن.
کلمات کلیدی :