طراحی وب سایت پژوهشگاه - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان طاعت را غنیمتى ساخته است براى زیرکان آنگاه که مردم ناتوان کوتاهى کنند در آن . [نهج البلاغه]

به خاطر یک مشت...

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/12/7 11:7 صبح


یه مرکز تحقیقاتی گاهی می رم که کافی نتی داره که یک طرفش آقایون هستن و یه طرفش خانوما. طرفای ساعت 12 که می شه و دل ما آقایون از گشنگی ضعف می‌ره، آقا اینا یکی یکی در کیفاشون رو باز می‌کنن و نمی دونم از توش چی در میارن که لامصب باز کردنش این قدر طول می‌کشه و این قدر هم سر و صدا داره. بعدش خنده‌های زیر زیرکی و گاهی هم صدای ملچ ملوچی.

 

یکی از فانتزیام اینه که یه روز وقتی اولین صدای باز شدن بسته‌ی خوراکی رو شنیدیم، بلند شم و با گام‌های استوار در حالی که چرخش سر همه‌ی آقایون منو بدرقه می کنه برم به سمت صدا. وقتی رسیدم بالای سر خانمه (جای خواهرم باشه) بدون این که سلام کنم با یه ابهتی بگم صدای چی بود؟ و اون هیچی نگه: این دفعه صدام رو کلفت‌تر و بلندتر کنم و به صورت کششی بگم:
گفتم صدای چی بـــــــــــــــــــــــود؟
 و اون که داره از ترس زهره ترک می‌شه، زبونش بند بیاد. دوباره با صدای آروم‌تری بگم اون چیه تو دهنتون لطفا؟
 بعد آرام دستش رو از زیر میز بیاره بالا و ببینم یه بیسکویت ساقه طلایی کرمداره. در حالی که دستش  از وحشت می‌لرزه بیاردش بالا و به طرف من بگیره. منم از دستش بگیرم و بذارم دهنم. بعد به صورت غیر کششی بگم:
در کیفتو باز کن.
اون که هنوز تو شوکه، کاری نکنه. دوباره با صدای بلند و کلفت و کشدار بگم:

برای بار آخر می گم در کیفتو باز کــــــــــــــــــــن.
و همزمان دستم رو ببرم به سمت کمرم و هفت تیرم رو در بیارم و یه تیر هوایی در کنم که همه‌ی آقایون و خانوما دستشون رو سرشون خیز برن زیر میزا. بعد خانومه در حالی که داره گریه می‌کنه در کیفشو باز کنه. منم بست
ه‌ی بیسکویت رو در بیارم و بعد ببینم که زیرش هم یه بسته آدامس اربیت دارچینی هست اونم در بیارم و بذارم تو جیبم. بعد کیف رو محکم بکوبم رو کیبوردش. بعد یه تیر هوایی دیگه بذارم و خطاب به همه بگم:
از حالا به بعـــــــــــد هر روز همین بساطه. شی فهم شــــــــــــــــــد؟
و کسی ماست نگه. بعد یه فوت بکنم به دهن
ه‌ی کلتم که هنوز داره ازش دود در میاد و آنگاه با قدم‌های بلند (این جوری...) از ساختمون مرکز بزنم بیرون و سوار اسبم بشم و در حالی که دهنه‌ی اونو می‌پیچونم، یه نارنجک دست بلند وسترن بندازم تو ورودی مرکز و تو غروب به سمت افق حرکت کنم و در آخرین اشعه های نور خورشید محو بشم و همزمان موسیقی متن فیلم "بکش و گرنه کشته می‌شوی" (قراره به زودی ساخته بشه) پخش بشه.





کلمات کلیدی : حمید اسماعیل زاده، پژوهشگاه، بیسکویت ساقه طلایی کرمدار، نارنجک دسته بلند وسترنی