طراحی وب سایت هاورکرافت - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]

کافی کتاب!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/5/6 11:27 صبح

 

یکی از آرزوهام اینه که یه وقتی یه پول کلفتی دستم باشه یه کافی‌کتاب بزنم. یه فضایی که بیست سی نفر نه بیشتر توش بتونن بشینن. مثل یه کافی‌شاپ. با میزهای دو سه نفری و گاهی هم چهار پنج نفری. یه بخشش فضای فانتزی باشه وقتی می‌خواهیم درباره‌ی کتاب‌های مدرن حرف بزنیم و یه بخشش فضای سنتی روستایی ایرانی وقتی می‌خواهیم درباره‌ی کتاب‌های سنتی حرف بزنیم. نوشیدنی‌های مدرن و سنتی هر دو سرو بشه.

 

آخر هر هفته یک کتاب رو معرفی کنیم. هفته‌ی بعد اسم کتاب رو روی چند تا مثلا سه تا مقوای قشنگ بنویسیم و روی سه تا میز بذاریم. هر کی اومد دوست داشت درباره‌ی اون کتاب با کسی حرف بزنه بشینه روی اون میزا.

 

 

 

 حالا اومدیم یکی حس کتاب هفته رو نداشت. اشکالی نداره. میاد تو. همون کنار پیشخوان یک کارت دان به دیوار نصب شده که دو کارت بر می داره. روشون اسم کتابی رو که دوست داره درباره ش صحبت کنه می نویسه، یکیش رو می ذاره تو قسمت کتاب های روزانه واسه کسایی که می خوان ببینن غیر از کتاب هفته الان کی تو کافه هست که می خواد دربارهی یه کتاب دیگه صحبت کنه و روش می نویسه روی میز شماره چند نشسته و یکیشم می بره می ذاره روی یکی از میزا که هر کی از کنار میزش رد شد بتونه ببینه.

 

 بعد حالا یا قبل از او کسی روی یکی از اونا نشسته که با هم حرف می‌زنن یا می‌شینه تا یکی بیاد. حالا اگر هم تو اون مدت که نشسته نوشیدنی‌ش رو می‌خوره کسی نیومد. روی میزا کاغذهای قشنگ اندازه‌ی مثلا 10 در 15 سانت بذاره. یه یادداشت بذاره درباره‌ی کتاب و حرفی که دوست داشت با کسی بزنه. اسمش رو هم زیرش بنویسه و توی جعبه‌ی شیکی که کنار جعبه‌ی کاغذهای سفیده بذاره. بعد نفر بعدی که اومد اونو رو بخونه یا یه کامنت بهش بزنه و بهش سنجاق کنه یا یه یادداشت جدید بنویسه همون جا بذاره.

 

 

حالا اومدیم و طرف نشست و هیچ کس نیومد باهاش همصحبت بشه. یه سیستم صوتی برای هر میزی به تعداد نفرات می کشم و فایل های صوتی رو از قبل آماده می کنم؛ چیزایی مثل کتاب های صوتی، دگلمه ی شعر، نمایش های رادیویی، پادکست، موسیقی فاخر و... طرف بشینه گوش کنه.

 

یک کتابخانه هم درست می کنیم این طوری که هر کس میاد حتما باید یک کتاب با خودش بیاره بذاره تو قفسه و رسید بگیره و وقتی خواست بره کتاب همون جا می مونه تا دفعه ی بعد که اومد یکی دیگه بذاره اونو ببره. البته برای این که کسی فکر نکنه که این ترفندیه برای کشوندن مجدد طرف به اونجا و برای اینکه حس آزادیش در آمد و رفت به اونجا مخدوش نشه. اگه تا یک هفته نشد براش که بیاد کافی کتاب یا اصلا نمی خواد دیگه بیاد می تونه زنگ بزنه آدرس بده و کتاب با هزینه ی خود کافی کتاب با پیک براش فرستاده بشه.

 

مرامو حال می کنی؟ پول که باشه این جوریه!

 

طبق برنامه هر ماه چهار کتاب معرفی می شه. در ماه بعد یک روز مشخص می شه و در آن روز یک کارشناس درباره ی یک کتاب دعوت  می شه که درباره ی اون کتاب صحبتی بکنه و به سوالات دوستان جواب بده.

نحوه ی انتخاب یک کتاب از بین این چهار کتاب این جوری باشه که در طول ماه علاقمندان هر کدوم از اون کتاب ها کارت هایی رو که از قبل در کافی کتاب در جای مشخصی قرار داده شدن بردارن و اسم کتاب مورد علاقه شون رو بنویسن و احیانا اگر کسی رو پیشنهاد می کنن که دعوت بشه و حداقل یک سوال که دوست دارن کارشناس بهش جواب بده.

 

هر کتابی که بیشترین تعداد تقاضا کننده رو داشت به شرطی که حداقل پنج نفر باشند آن کارشناس پیشنهادی یا یکی دیگر دعوت بشه و با هزینه ی کافی کتاب از هر جای ایران که باشه با هواپیما، کشتی، هاورکرافت و... آورده بشه و دستمزد و پایمزد خوبی هم بهش داده بشه.

 

 

 

هاورکرافت

یک هاورکرافت پیشرفته در حال حمل یک کارشناس برای نشست این ماه کافی کتاب

 

 

 

 

 

 




کلمات کلیدی : آرزو، کافی کتاب، هاورکرافت