طراحی وب سایت ملکیان - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]

حسن می جمله بگفتی عیب وی نیز بگوی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 96/1/22 9:54 عصر


یکی از استادان عزیزم که خیلی چیزها از او آموخته‌ام چند روز پیش یادداشتی ستایش‌آمیز درباره‌ی یکی از شخصیت‌های حوزوی فقید دگراندیش (به معنای لغوی صرف)، احتمالاً به خواهش مدیر کانال تلگرامی مروج افکار آن مرحوم مظلوم (به ادعای ایشان) نوشته است و در آن ده حسن و قوت او را بیان کرده است. وقتی یادداشت را خواندم با خودم گفتم یعنی او هیچ عیب و نقصی نداشته است که لازم باشد نسل بعد وقتی آثار او را می‌خواند به آن توجه داشته باشد؟

می‌گویند  «در ایران مرده‌ی بد و زنده‌ی خوب پیدا نمی‌کنید»! آرزوی من این است که ما به آن درجه از جنبه و ظرفیت و رشد اجتماعی برسیم که نه خوبی‌های کسی ما را از دیدن کاستی‌های او محروم کند و نه کاستی‌های او مانع دیدن قوت‌هایش و بهره‌مندی از آن‌ها شود.

دوستی دارم که عاشق ملکیان است. روزی بر او خرده گرفتم که در بزرگی او شکی نیست ولی تو تا کی می‌خواهی زیر چتر او باشی؟! در پاسخ گفت، منظورت چیست؟ گفتم: من فکر می‌کنم تو خیلی از چیزها را چون ملکیان گفته می‌پذیری و اگر کسی دیگر بگوید معلوم نیست به این زودی و سادگی قبول کنی. گفت: این طور نیست. من ملکیان را دوست دارم ولی حرف‌هایش را پس از تأمل و تفکر می‌پذیرم. گفتم: در یک صورت حرفت را باور می‌کنم و آن اینکه حداقل یک مورد از دیدگاه‌های او را برایم مثال بیاوری که تو با آن مخالف باشی یا حداقل برایت مشکوک باشد. آن روز نتوانست حالا را نمی‌دانم.

به عنوان تجربه‌ای شخصی پیشنهاد می‌کنم اگر می‌خواهید بنده‌ی فکری کسی نباشید با متفکری که محبوب شماست، حداقل در یک دیدگاهش مخالفت کنید (حتی شده به زور!). اگر این طور نباشید، می‌توانم ادعا کنم که حتی او را درست نشناخته‌اید بگذریم از اینکه شما را خطر پذیرش باورهایی نادرست، به سبب ارادت به او تهدید می‌کند. من خودم شهید مطهری را خیلی دوست دارم و از آثار او بسیار خوانده‌ام و می‌خوانم و درباره‌ی او نیز. اکنون نیز به آثار او بسیار استناد می‌کنم، امروز هم سر مزار پاکش بودم و برای علو درجاتش دعا کردم؛ اما این باعث نشده و نمی‌شود که با همه‌ی دیدگاه‌هایش موافق باشم. از آن سو هم اعتراف می کنم متفکرانی هستند که هیچ ارادتی به آن ها ندارم اما این باعث نشده که بعضی دیدگاه هایشان را درست ندانم.


 






کلمات کلیدی : نقد، حافظ، اندیشه، ملکیان، مطهری