من و احمدی نژاد!
یکی از فانتزیای من اینه که تو یه مناسبت شلوغ با خانواده برم مشهد پابوس امام رضا (ع). بعد هر چی بگردیم، مسافرخانه یا هتلی گیرمون نیاد که جای خالی داشته باشه. بعد همین طوری که دیگه داریم به گزینهی پارک فکر میکنیم، چشممون بخوره به یه هتل پنجستاره اون طرف خیابون و همین جوری با ناامیدی بریم و منشی بگه که ببخشید جای خالی نداریم. همین طور که داریم با او بحث میکنیم یه جوون خوشتیپ که بعدا میفهمیم پسر صاحب هتل و مدیر اونجاست بیاد و بپرسه چی شده؟... بعد بپرسه عذر میخوام اسمتون چیه؟ منم با بیمیلی اسمم رو بگم.
آقا تا اسمم رو بشنوه چشماش گرد بشه. آقای آتشین صدف؟! وبلاگ کوهپایه. منم با تعجب بگم. آره. شما از کجا میدونین؟ از پشت میز بیاد این طرف و روبوسی آقا مخلصیم، چاکریم، من و خانمم 4 ساله داریم وبلاگ شما رو هر روز میخونیم و عجب چیزایی مینویسی و اصلا یه روز وبلاگتو نبینیم، روزمون نمیگذره...
بعد رو به منشی بکنه. بگه خانم ایشون مهمون ویژهی منن. اون سویته طبقهی 15 هست رو به حرم، کلیدشو لطفا بدین خدمت حاجآقا. خانم منشی یه مِن مِنی بکنه و بگه. آقا ببخشید جسارت نباشه ولی اون رو رزرو کردن واسه پسر آقای احمدینژاد!
- خب زنگ بزنید بگین کنسِل شده. جا نداریم.
خانمه دوباره با شرمندگی بگه:
- ولی آخه ایشون پسر رئیس جمهورن.
- - خب باشن. جانم فدای رهبر. دیگه کافیه زود حاجآقا را با خانوادهی محترم راهنمایی کنید.
بعد من بگم. ببخشید. جسارت نباشه ولی شاید ما نتونیم هزینهی اینجا رو بدیم. (کسی نیست بگه پس مرض داشتی رفتی اونجا؟!)
- حاجآقا نگران این موضوع نباشید. ما از شما بیش از پنج درصد هزینهی اینجا رو نمیگیریم. تازه قابل شما رو هم نداره. اصلا ولش کن. اگه خانمم بفهمه از شما پول میخوام بگیرم که تو خونه رام نمیده.
مدیر هتل رو میگی این من رو میگی این منشی رو میگی این بچههام رو میگی این (تو رو میگی، از حسادت، این )
موقعی هم که داره میره. بگه حاجی با ماشین اومدین؟
بگم نه با قطار.
گواهینامه که همراهتون هست؟
- آره
- این سویچ ماشین من. یه آزرای اسقاطی هست دم در.
- - نه تو رو خدا. دیگه این قدر شرمندم نکنین.
- نفرمایید. اگه هم دوست دارین از رانندههای هتل یکی رو بذارم در خدمتتون؟ ولی گفتم شاید خودتون باشید، بهتر باشه.
- این نهایت بزرگواری شماست.
- حاجی یه چیز دیگه. یه روز حتما باید در خدمتتون باشیم منزل. خانم، بچههام مخصوصا پسرم خیلی دوست دارن از نزدیک شما رو ببینن.
- ما ارادت داریم. مزاحم نمیشیم.
- - خواهش میکنم دیگه از این حرفا نزنین که دلخور میشم. اگه بدونین با نوشتههاتون چه حالی به ما دادین؟ ما نمیتونیم حتی بخش کوچکی از اون رو جبران کنیم. اینم شمارهی من هر موقع امری داشتین من در خدمتم. فعلا اگه اجازهی مرخصی بدین من برم به کارای هتل برسم.
بعدش من به خانمم بگم. بفرما چقدر هی بهم میگفتی این قدر وقتت رو پای این کامپیوتر و اینترنت تلف نکن. اینم ثمرهاش. اونم بگه. ببخشید من کاملا در اشتباه بودم. من به تو افتخار میکنم...
ببخشید. دیگه دارم پس میافتم، اجازه بدین ادامه ندم...
این هم نمای بیرونی هتل و آزرای مدیر هتل که اون چند روز در اختیار ما بود!
کلمات کلیدی : مشهد مقدس، هتل پنج ستاره، پسر احمدی نژاد