بوسیدن یا نبوسیدن، مسئله این نیست!
گفتم اگه تو رئیس جمهور بشی دست آقا را میبوسی یا نه؟
- چه فرقی میکنه؟
- خب خیلی فرق میکنه چون...
نگذاشت حرفم تمام بشود. دستش رو که حالا دیگه از پوست تخمهها پر شده بود توی جوی فاضلاب خالی کرد و گفت: تجرب? این سی ساله یه چیز رو نشون داده.
- چی رو؟
- این که عینکی باشی یا نباشی، شیخ باشی یا سید باشی، از پلههای کاخ الیزه به استقبالت پلهها را پایین بیان یا توی دانشگاه فلان هوت بکنن و با گوجه فرنگی بزننت، دست آقا را ببوسی یا نبوسی، فرق نمیکنه. مهم اینه که جنبه داشته باشی و فکر نکنی حالا که رئیس جمهور شدی خبریه...
- منظور؟
- یعنی این که اسکناس اگه امضای رئیس بانک مرکزی زیرش نباشه حتی اگر یک میلیارد تومنی هم باشه اعتبار نداره.
دستم را که دیگه از پوست تخمهها پر شده بود، توی جوی فاضلاب خالی کردم و گفتم: حرفت رو قبول ندارم.
- با گوشههای چشماش نگام کرد گفت: کجاشو؟
- گفتم: سی سال رو، سی و سه ساله.
نامرد عادتش بود تو این جور مواقع؛ لال? گوشم رو کشید که آخم به آسمون هفتم رسید و تا نرمی گوشت پهلویش را نپیچوندم ولم نکرد.
- آخ گوشم...
کلمات کلیدی : رئیس جمهور، بوسه، رهبر، شیخ، سید