طراحی وب سایت سانسور - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در جوانی، سخت در عبادت کوشا بودم .پدرم به من فرمود : «پسرکم ! کمتر از آنچه می بینم ، خودت رارنجه ساز که خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، از او به کم خشنود می شود» . [امام صادق علیه السلام]

تشکر بابت ترجمه ی بد!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 94/11/2 2:26 عصر

 

 

برای انجام کاری پژوهشی ناگزیرم چند تا از کتاب‌های نویسنده‌ای مشهور را بخوانم و تحلیل کنم. حسنش این است که بیشتر کتاب‌های او به فارسی ترجمه شده‌اند و گاهی حتی یک کتابش، بیش از یک ترجمه دارد. در این میان کتابی دارد که نه‌تنها محتوای آن، بلکه اساساً موضوع و مسئله‌اش، آن‌گونه است که تا سال‌ها، تنها شاید حدود یک‌چهارم آن به فارسی ترجمه شده بود و به دلایل گوناگونی که من هم تا حد زیادی با آن موافقم این کتاب به‌طور کامل و دقیق قابل‌ترجمه به فارسی نیست و اگر به دست من هم باشد، اجازه‌ی ترجمه‌ی آن را نمی‌دهم (خواهش می‌کنم از دوستان، کسی نپرسد کدام کتاب و نویسنده که از گفتنش معذورم حتی برای شما دوست گرامی).

بااین‌حال ناامید نشدم و با خودم گفتم شاید کسی آن را ترجمه کرده باشد و به‌صورت غیرمجاز در اینترنت بارگذاری کرده باشد. پس از جستجوی فراوان، کتابی دیدم که نوشته بود، آن را به‌طور کامل ترجمه کرده است و شگفت آنکه از وزارت ارشاد نیز مجوز گرفته و به‌صورت قانونی چاپ کاغذی شده. نزدیک بود شاخ در بیاورم.


خلاصه کمی در اینترنت گشتم و دیدم کسانی که آن را دیده و خوانده‌ و آن را با متن اصلی مقایسه کرده‌اند، فریادشان به آسمان بلند شده است که این دیگر چه ترجمه‌ای است. در مؤدبانه‌ترین تعبیر، مدعی بودند که شیر بی‌یال و دم و اشکمی از آب درآمده است که نگو. با خودم گفتم شاید اغراق می‌کنند و از طرفی آگاهی دقیق از متن کتاب برای کارم لازم بود. ترجمه را گرفتم و متن اصلی را هم از اینترنت دریافت کردم و شروع کردم به مطالعه. حدسم این بود که آن جاهایی که مشمول سانسور می‌شوند با واژه‌هایی خوش‌نام‌تر بیان شده یا تصریح‌های نویسنده به بیان‌هایی کنایه‌آمیز تبدیل شده و یا در بدترین حالت حذف شده‌اند. برای همین، برنامه‌ام این شد که متن را به‌صورت دوزبانه بخوانم و تنها جاهایی را که تغییر کرده یا حذف شده، خودم بخوانم و دیکشنری هم که هست و با این کار تقریباً سرعتم دو یا سه برابر می‌شود نسبت به وقتی که اگر این ترجمه نبود و مجبور بودم تمام کتاب را خودم بخوانم.


چندصفحه‌ای که خواندم متوجه شدم حدسم درست بوده و تمام اتفاق‌هایی که انتظار داشتم و پیش‌ازاین گفتم، رخ داده ولی زمانی آه از نهادم برآمد که دیدم چیزهای دیگری هم اتفاق افتاده که واقعاً نمی‌دانستم آن‌ها را دیگر کجای دلم بگذارم! اینکه سطرهایی با محتوایی بی‌مشکل از قلم بیفتند و ترجمه نشوند، «است» به «نیست» ترجمه شود و وارونه‌ی آن و «می‌شود» به «نمی‌شود» و وارونه‌ی آن و مثلاً جمله‌ی «دیگر زمان آن رسیده بود که تصمیم بگیرد به شهر خودش برگردد»، ترجمه شود به «او تصمیم گرفت به شهر خودش برگردد» و...

طولانی نکنم، تا آن‌جا که به من مربوط می شود، باید از ترجمه‌ی بد ایشان ممنون باشم که باعث شده تنبلی را کنار بگذارم و خودم بنشینم و مثل بچه‌ی آدم متن اصلی را بخوانم و از این راه دایره‌ی واژگانی‌ام را گسترش دهم و زبانم تقویت شود.

خداییش هیچ‌وقت به فواید ترجمه‌ی بد فکر نکرده بودم و در خواب هم نمی‌دیدم که از کسی به خاطر ترجمه‌ی ناتوانش، تشکر کنم. Thank you comrade





کلمات کلیدی : ترجمه، زبان، سانسور، کتاب، متن اصلی

تعجب یک امپراطور!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/6 2:2 عصر


امروز ندیم هان یک  لپ‌‌تاپ برایم آورد. من هم در وقت استراحتم گفتم یک گشتی بزنم تو سایت‌های جمهوری اسلامی، ببینم چه خبر است؟ آخر خیلی دوست دارم بینندگان خودم را بهتر بشناسم.

چیزی دیدم که نزدیک بود شاخ در بیاورم. یکی دو قسمت از سریال خودم را دانلود کردم، دیدم این شبکه‌های شما، ناقلاها، یک قسمت‌هایی را حذف کرده‌اند از آن طرف دیدم لینک‌هایی بود مربوط به فروش سریال من آن هم بدون سانسور. شما ایرانی‌ها چقدر عجیب هستید، اداره‌ی تلویزیونتان حذف می‌کند اداره‌ی پستتان می‌آورد دم در خانه!

عجیب‌تر این که دیدم خود بازیگر زن شما مثل یک آدم کریمی، کار نیکی می‌کند؛ آن هم نه تو فیلم که به صورت خیلی رئال و برای این که به استادش عزت بگذارد یا حالا دلیل دیگری، جلوی چشم نیروی انتظامی‌تان بغل می‌کند آن وقت شما قیچی دست می‌گیرید فیلم ما را ناقص می‌کنید. (اگر دونگ‌یی بفهمد غش‌غش می‌خندد) شما ایرانی‌ها اصلا قابل پیش‌بینی نیستید. خوشم می‌آد ازتون.

این بازیگر هم حیف که سن و سالی ازش گذشته است و برای نقش‌ مادربزرگ بیشتر مناسب است نه بانوی قصر وگرنه به کارگردان می‌گفتم دعوتش کند اینجا و سینمای کره هم از هنرش استفاده کند.

 







کلمات کلیدی : صحنه، دونگ یی، امپراطور، سانسور، بازیگر