ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/9 11:4 عصر
بعضی کتابها اسمشان طوری است که آدم رویش نمیشود تو کتابفروشی جلوی مردم بردارد و ورقی بزند؛ مگر این که نصف شب برود که در آن صورت یا با باز کردن در مشکل پیدا میکند یا با توجیه کردن برادران نیروی انتظامی!
مثلا کتاب روانشناسی زنذلیلی یا کتاب چرا مردان دروغ میگویند و زنان گریه میکنند؟
...
یک لطیفه تازه شنیدهام شنیدنی: وقتی مرد آمد خانه، زنش گفت: تا حالا کدام گوری بودی؟ مرد گفت خونهی یکی از دوستان. همان موقع زن تلفن را برداشت و به ده نفر از دوستان نزدیک شوهر زنگ زد. هشت تای آنها گفتند که دیشب خانهی ما بوده و دو تای آنها هم گفتند: خوابه. بیدار شد میگیم زنگ بزنه!
کلمات کلیدی :
زن ها،
روانشناسی،
زن ذلیلی،
مردها،
دروغ،
گریه
ارسالکننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/7/7 10:25 صبح
این زنها موجودات عجیبی هستند. اصلا چشم دیدن همدیگر را ندارند. همین بانو جانگ و بانوی اولم که الان تو بیرون قصر است و بانو چان دونگیی را در نظر بگیرید. خب بابا! قصر به این بزرگی برای همهتون جا هست یا این بانوان بازرس چقدر به هم چشم غره میروند. تو پیر پاتالها هم که نگاه میکنی باز همین طور است؛ این مادر بانو جانگ و آن زن رئیس کانون نوازندگان و... باور کن گاهی به سرم میزند همهشون حتی دونگیی را که این قدر برایم عزیز است، بندازم بیرون بروند پی کارشان. باور کن. دیگر اعصاب برایم نگذاشتهاند نمیدانم اوضاع بازار و سربازی و معیشت مردم را سر و سامان بدهم یا مشکلات سه بانوی خودم را حل کنم. به جان خودم کم آوردهام.
یکی از فرستادههایم هم که تازه از کشور شما برگشته برایم تعریف میکرد که انگار آنجا هم زنها سایهی همدیگر را با دوشکا میزنند؛ مثلا میگفت: ممکن نیست یک زن که دارد تکسرنشین با ماشین تو خیابان میگازد...(وقتی این کلمه را به کار برد خیلی خندهام گرفت چون تو دیکشنریتان دیدم چه معانی بیربطی این کلمه دارد مثلا نوشته بود: سگ او را گاز گرفت. گاز او را گرفت و خفه شد. گاز ماشینش را گرفت. پرستار گاز استریل را گرفت!) خلاصه میگفت: محال است یک زن سواره یک زن پیاده را سوار کند. بعد آقایان هم که بخواهند سوار کنند برایشان حرف در میآورند!
(خوانندهی عزیز توجه دارد که این امپراطور از دور یک چیزهایی شنیده است و آشنایی زیادی با اوضاع کشور عزیزمان ایران ندارد؛ وگرنه ما که ستون حوادث را میخوانیم میدانیم این سوارکردنها هم همچین به قصد قربت نیست.)
کلمات کلیدی :
دونگ یی،
امپراطور،
زن ها،
دشمنی،
دوشکا