فوبیای بوتیک و چای دارچین!
وحید میگفت: وقتی چشمم به یه بوتیک میافته، حالم بد میشه؛ وحشت میکنم. باورت میشه؟
خندیدم و گفتم: تو میگی باورم میشه. ولی آخه چرا؟
گفت: دو روز پیش با خانمم رفتیم بازار. یه پالتو واسه خانمم قیمت کردیم گفت: 28 هزار تومن. یه کاپشن واسه خودم قیمت کردیم گفتش: 45 هزار تومن. یه گرمکن ورزشی با شلوارش واسه پسرم قیمت کردیم گفتش: 25 هزار تومن. یه جوراب شلواری واسه دختر کوچولوم قیمت کردیم، گفتش 18 هزار تومن. خلاصه دیگه فشارم افتاده بود. خانمم بنده خدا گفت: من هنوز پالتوی قبلیم خوبه، یه کم تعمیرش کنم رو به راه میشه. واسه احمدم فعلا گرمکن نمیخواد، همون کاپشنش خوبه، ساجده هم یکی دو تا جوراب شلواری داره، بسشه، حالا یکیشون یه کم کوچیک شده، اشکالی نداره. ولی تو یه کاپشن حتما میخوای. این دیگه اوراق شده. زیپش که خراب شده، دکمههاش که کنده شده، اصلا بد رنگ شده. تو این زمستونی حتما باید یه کاپشن گرم بگیری.
دیگه نزدیک بود گریهام بگیره. به خانمم گفتم: نه بابا همین خوبه میدم تعمیر. بعدشم هر روز دو سه لیوان چای دارچین میخورم میگن آدمو گرم میکنه بدجور. تا دارچینمون بخواد تموم بشه زمستون هم تموم شده...
خلاصه از دو روز پیش به این ور، یه بوتیک که میبینم انگاری که یه گوسفند، قصابی دیده.
گفتم: این دارچینو که گفتی، جدی گفتی؟
گفت: راستش منم شنیدم.
- پس یه لحظه وایسا.
- سلام. آقا ببخشید دارچین دارین؟
- آره.
- یه کم واسم بکش، قربون دستت.
- وحید جون یه کم پول باهات هست؟
- ای بابا، تو دیگه کی هستی؟
کلمات کلیدی : فوبیا، بوتیک، چای، دارچین، پالتو، کاپشن، لباس گرم، جوراب شلواری