برای تنبان یا پیراهن!
اپیزود اول:
چند سال پیش، یک شب تو خوابگاه، میخواستیم شام بخوریم. غلامرضا رفته بود، آبی به لیوانها بزند. وقتی آمد، با دلخوری گفت: یه پارچه دادم واسم پیرهن دوختن. الان یکی از این دانشجوا رو تو راهرو دیدم؛ پدر آمرزیده با همون پارچه، زیر شلواری دوخته!
غلامرضا رو میگویی؟ کارد میزدی خونش در نمیآمد.
اپیزود دوم:
کمی آن طرفتر ورودی پاساژ، تو ماشین نشسته بودم منتظر مصطفی. کمی بعد آمد. کاپشن را خریده بود. نشست گفت: یعنی بگو حیا یوخدی. گفتم: چی شده؟ گفت: بعضی از این دخترا تو خیابون چیزایی میپوشن که خواهر من، تو خونه هم حیا میکنه جلو من بپوشه.
اپیزود دو نیم:
گفتم: یه طنزنویس آمریکایی به اسم "آمبروز بیرس". یه کتاب داره به اسم فرهنگ شیطان. تو این کتاب مثل یه فرهنگ اصطلاحات، کلمات رو به طنز تعریف کرده. تو تعریف "زیرپوش زنانه" نوشته معنای این واژه بر نگارنده آشکار نیست!
گفتم: احتمالا چند سال دیگه واسه ما هم این جوری میشه.
کلمات کلیدی : طنز، دختران، تنبان، پیراهن، حیا، آمبروز بیرس، آمریکا، فرهنگ شیطان