طراحی وب سایت ادب - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به رگهاى دل این آدمى گوشتپاره‏اى آویزان است که شگفت‏تر چیز که در اوست آن است ، و آن دل است زیرا که دل را ماده‏ها بود از حکمت و ضدهایى مخالف آن پس اگر در دل امیدى پدید آید ، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آرد ، حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدى بر آن دست یابد ، دریغ آن را بکشد ، و اگر خشمش بگیرد بر آشوبد و آرام نپذیرد ، اگر سعادت خرسندى‏اش نصیب شود ، عنان خویشتندارى از دست بدهد ، و اگر ترس به ناگاه او را فرا گیرد ، پرهیزیدن او را مشغول گرداند ، و اگر گشایشى در کارش پدید آید ، غفلت او را برباید ، و اگر مالى به دست آرد ، توانگرى وى را به سرکشى وادارد ، و اگر مصیبتى بدو رسد ناشکیبایى رسوایش کند ، و اگر به درویشى گرفتار شود ، به بلا دچار شود ، و اگر گرسنگى بى طاقتش گرداند ، ناتوانى وى را از پاى بنشاند ، و اگر پر سیر گردد ، پرى شکم زیانش رساند . پس هر تقصیر ، آن را زیان است ، و گذراندن از هر حد موجب تباهى و تاوان . [نهج البلاغه]

من مودبّم، پس نیستم!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/4/1 9:42 عصر

 

 

نمی‌دانم تا حالا با آدم‌هایی برخورد کرده‌ای که اگر خشک و خالی و با کمی تکبر و بدون کاربرد اصطلاحات و آداب مودبانه با آنها رفتار کنی تحویلت می‌گیرند ولی اگر متواضعانه و مودبانه رفتار کنی نه. مدتی به این فکر می‌کردم چرا؟ دو دلیل به نظرم رسیده:

  • 1. بدبینانه:
  •  این‌ آدم‌ها خودشان را حقیر می‌دانند. حالا اگر کسی نسبت به آنها متواضع باشد و مودبانه رفتار کند، دارد به آنها اظهار می‌کند که من از تو پایین‌ترم؛ بنابراین این بابا با خودش می‌گوید: پس وقتی این یارو خودش اعتراف می‌کند که از من پایین‌تر است (که می‌شود پایین‌تر از پایین‌!)، شایسته‌ی احترام من نیست.
    زبان حال آنها
    این لطیفه‌ از وودی آلن در یکی از فیلم‌هایش است: من دوست ندارم عضو باشگاهی بشوم که مرا به عضویت می‌پذیرد! ولی وقتی با تکبر با او رفتار کردی با خودش می‌گوید: دیدی درست می‌گفتم. این هم فهمید که من آدم حقیری هستم، پس وظیفه‌ی من این است که به او احترام بگذارم.
  •  2. خوشبینانه:
    این آدم‌ها احساس می‌کنند این طرف با این تواضع و ادب می‌خواهد سر آنها را شیره بمالد. در واقع ادب و تواضع ما را چاپلوسی و پاچه‌خواری هدفمند تلقی می‌کنند.

 




کلمات کلیدی : تواضع، ادب، تکبر، وودی آلن

گرامر متواضع و قاعده ی مودب!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 89/11/4 1:53 عصر

 
دیروز نکته‌ای درباره‌ی کاربرد ضمایر فاعلی در گرامر انگلیسی دیدم، شنیدنی. قاعده‌ای که در آن درس‌هایی اخلاقی مانند ادب و تواضع و معرفت و مرام به گرامر تبدیل شده بود.

 قاعده1: ضمیر I اگر با دیگر ضمایر و اسامی به کار رود بعد از آنها می‌آید مثلا:

If the weather is good, John and I will go to the beach

اگر هوا خوب باشد، جان و من به ساحل می‌رویم.

 قاعده2: اما اگر گوینده می‌خواهد به عمل نادرست و خلافی اعتراف کند که دیگرانی نیز با او شریک بوده‌اند اول  I و سپس دیگر ضمایر و اسامی می‌آیند..

 I and John broke the window

من و جان شیشه پنجره را شکستیم.

 حالا که حرف به این جا رسید، بد نیست یک نکته از عربی بگویم که البته در فارسی هم کاربرد دارد. زمانی بلاغت درس می‌دادم، روزی رسیدیم به فرق بین إن شرطی و إذا شرطی. در آن جا آمده بود إن شرطی بیانگر تردید است و إذا بیانگر اطمینان. در ترجمه‌ی فارسی آنها هم اگر دقت کنید این فرق را متوجه می‌شوید. إن یعنی اگر یعنی نمی‌دانم فلان اتفاق رخ می‌دهد یا نه ولی اذا یعنی وقتی که یعنی می‌دانم اتفاقی حتما می‌افتد فقط دقیقا نمی‌دانم کی؟

بعد گفتم: بچه‌ها وقتی می‌روید در خانه‌ی دوستی یا تلفن می‌زنید و در خانه نیست و می‌خواهید به خانوده‌اش بسپارید که حرفی را به او برسانند، به آنها نگویید "اگر آمد به او بگویید فلان" چون این یعنی تردید دارم که بر می‌گردد خانه. یعنی به صورت ضمنی به خانواده‌اش می‌گویید ممکن است عزیزتان برنگردد و این یعنی بد به دل آنها آوردن. بلکه بگویید "وقتی آمد" به او بگویید:... . یعنی اطمینان دارم بر می‌گردد فقط نمی‌دانم کی؟ لذا هر وقت برگشت به او بگویید... وقتی حرفم به این جا رسید بچه‌ها دهانشان این جوری... باز مانده بود!




کلمات کلیدی : گرامر انگلیسی، فواعد عربی، تواضع، ادب، ضمیر فاعلی