طراحی وب سایت آمبروز بیرس - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از جمله چیزهایی که پستی دنیا را به تو نشان می دهد، آن است که خداوند ـ جلّ ثناؤه ـ بساط آن را از رویت وجّه و اختیار، از سرِ اولیا و دوستانش برکشیده و از روی آزمون و فتنه، آن را برای دشمنانش گسترده است. [امام علی علیه السلام]

از سعدی تا شعدی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/11/24 9:22 عصر


سعدی (ق 7): بنای ظلم از اول اندک بود هر که آمد چیزی بر آن مزید کرد تا بدین پایه رسید که هست.

شعدی: (ق17): لباس‌ها از اول گشاد و دراز بود هر که آمد چیزی از آن کاست تا بدین حد رسید که هست و بیم آن است که تا آنجا پیش رود که چیزی تهش نماند. نیز از مولانا حکیم آمبروز بیرس طنزنویس الآمریکایی (که مرگ بر کشورش باد) منقول است که وی در مکتوب مستطاب خود موسوم به "فرهنگ شیطان" در تعریف "زیرپوش..." نبشته است: "معنای این واژه بر نگارنده آشکار نیست." تمّ. اعاذنا الله و ایاکم.


سهل است در آن روزگار (ق17) شنیدن مر چنین دیالوگی[1]:

بهزاد: کامی جون جون. ابروهاتو خیلی ناز برداشتی!

کامی : قربونت برم الهی، پیش همون اسی رفتم.

بهزاد: کدوم اسی؟

کامی: بابا اسی بلونده. همون آرایشگره که موهاشو مش استخونی میکنه


ژیلا : مینا به اون سیبیل زنونت قسم وقتی لیلا اسمتو آورد می‌خواستم با چاقو دسته شاخیه دو تیکش کنم

مینا: ای ول بابا خیلی مردی، ولی ولش کن اینها مرام ندارن. سگو نباس با چاقو زد باید سم بش داد.



[1] . مگر این که فرجی بشود.





کلمات کلیدی : آمبروز بیرس، سعدی، ابروی مردانه، سبیل زنانه

برای تنبان یا پیراهن!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 90/10/24 9:26 عصر

 

اپیزود اول:

چند سال پیش، یک شب تو خوابگاه، می‌خواستیم شام بخوریم. غلامرضا رفته بود، آبی به لیوان‌ها بزند. وقتی آمد، با دلخوری گفت: یه پارچه دادم واسم پیرهن دوختن. الان یکی از این دانشجوا رو تو راهرو دیدم؛ پدر آمرزیده با همون پارچه، زیر شلواری دوخته!

غلامرضا رو می‌گویی؟ کارد می‌زدی خونش در نمی‌آمد.

 

اپیزود دوم:

کمی آن طرف‌تر ورودی پاساژ، تو ماشین نشسته بودم منتظر مصطفی. کمی بعد آمد. کاپشن را خریده بود. نشست گفت: یعنی بگو حیا یوخدی. گفتم: چی شده؟ گفت: بعضی از این دخترا تو خیابون چیزایی می‌پوشن که خواهر من، تو خونه هم حیا می‌کنه جلو من بپوشه.

 

 اپیزود دو نیم:

گفتم: یه طنزنویس آمریکایی به اسم "آمبروز بیرس". یه کتاب داره به اسم فرهنگ شیطان. تو این کتاب مثل یه فرهنگ‌ اصطلاحات، کلمات رو به طنز تعریف کرده. تو تعریف "زیرپوش زنانه" نوشته معنای این واژه بر نگارنده آشکار نیست!

 

گفتم: احتمالا چند سال دیگه واسه ما هم این جوری می‌شه.

 




کلمات کلیدی : طنز، دختران، تنبان، پیراهن، حیا، آمبروز بیرس، آمریکا، فرهنگ شیطان