آ مثل حوض!
امروز که زهرا از مهد کودک آمد بیرون، کارتی تو دستش بود که روی آن نوشته بود آ و پشت کارت عکس کودکی بود که داشت از شیر آبی، لیوانش را پر میکرد و زیر عکس نوشته بود، آب - آبشار. زهرا کارت را داد دستم و گفت: بابا این حروف انگلیسیه گفتم: نه بابا فارسیه. قبول نمیکرد بعد گفت: آهان الفباست! گفتم: آره. بعد ادامه داد آ (و کمی صدایش را کشید) مثــــل آبشـــــار.
- آفرین.
- دیگه؟
- مثل... آب
- آفرین. دیگه.
- مثل حــــــــوض.
خندهام گرفت. گفتم: آخه حوض آ داره؟
- آب که داره!
گفتم: آ مثل آبی.
گفت: آفرین (از من تقلید کرد). آ مثــــل چراغ!
- چراغ!؟
- آره. ببین.
نگاه کردم دیدم دو سه ماشین جلوتر از ما، یک آمبولانس هست که چراغ گردان آبیرنگش روشن بود. گفت: ببین چراغش آبیه!
گفتم: خب دیگه چی؟
گفت: مثل آلبالو.
- آفرین.
- مثل دیوار.
- دیوار که آ نداره.
- چرا نداره!؟ مگه دیوار آجر نداره کلهخراب!
- آره. آهان.
من گفتم: آ مثل آهو.
- مثل بچهآهو، مامان آهو، بابا آهو
- بابا که ب داره نه آ.
- خب اینا خانوادهن.
دوباره گفتم: مثل آب. گفت: مثل آب موز.
زدم زیر خنده. دم دهانم را سفت گرفت که نخندم چون به او بر میخورد. چند ثانیه بعد دستش را کنار برد. گفت: آهان شیرموز. شیر موز آ داره بابا؟!...
کلمات کلیدی : الفبا، آ، آب، آبشار، حوض، شیر موز