طراحی وب سایت نگاه خیره ی پدر - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]

نگاه خیره ی پدر

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 96/12/18 5:57 عصر


چندسالی می‌گذرد از وقتی‌که اولین بار صدای حسین پناهی را شنیدم که می‌خواند:

...

ما باید پدرانمان را دوست بداریم

برایشان دمپایی مرغوب بخریم

و وقتی دیدیم به نقطه‌ای خیره مانده‌اند برایشان یک استکان چای بریزیم

پدران، پدران، پدرانمان را

ما باید دوست بداریم

...

سال‌هاست که از پدر شدنم می‌گذرد ولی تازه مدتی است که می‌بینم بی‌آنکه بخواهم گاه‌گاه به نقطه‌ای خیره می‌مانم. شاید پیش‌ازاین هم گاهی این‌گونه بوده‌ام؛ ولی گویا فاصله‌ی بین تکرار آنها آن‌قدر زیاد بوده که متوجه نشده‌ام؛ اما این روزها... و چقدر دوست دارم کسی برایم یک استکان چای بریزد.


 




کلمات کلیدی : شعر، حسین پناهی، چای، پدر، نگاه خیره