طراحی وب سایت مسئول قشنگی پر شاپرک! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرد را آن بهاست که بدان نیک داناست آن ارزى که مى‏ورزى ، [ و این کلمه‏اى است که آن را بها نتوان گذارد ، و حکمتى همسنگ آن نمى‏توان یافت و هیچ کلمه‏اى را همتاى آن نتوان نهاد . ] [نهج البلاغه]

مسئول قشنگی پر شاپرک!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 94/6/30 3:30 عصر


مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.


سهراب سپهری، شعر صدای پای آب

در این بند از شعر سپهری دارد از مزایای مرگ می گوید. ببین:

 

و نترسیم از مرگ
(مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.
مرگ با خوشه انگور می آید به دهان.
مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
گاه در سایه است به ما می نگرد.
و همه می دانیم
ریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است.)


واژه ی مسئول گاهی دارای بار منفی است؛ مثلا می گوییم فلانی مسئول مرگ بهمانی است ولی گاهی مثبت است یا حداقل خنثی است؛ مثلا می گوییم فلانی مسئول این کار یا سازمان است که طبیعتا اگر هم سازمان یا  موفق باشد، به حساب مسئولش گذاشته می شود و همین طور اگر شکست بخورد.

چون قشنگی پر شاپرک چیز مثبتی است پس از نوع موفقیت است.

پس سهراب می خواهد بگوید چیزی که باعث قشنگی پر شاپرک است، مرگ است که اگر مرگ نبود، پر شاپرک هم زیبا نبود.

 

اما معنای این جمله چیست؟

94/6/30


مرگ، نوعی عدم و نیستی است؛ عدم مجامع نه عدم مقابل. هر چه باشد، کسی که از این دنیا می رود، درست است که در عالم دیگری هست ولی دیگر روی این کره ی خاکی نیست. پس مرگ داخل مفهوم گسترده تری قرار می گیرد که «عدم» است؛ پس وقتی می گوییم مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است معادل این است که بگوییم: عدم مسئول قشنگی پر شاپرک است؛ یعنی به جای واژه ی مرگ می توان مفهوم گسترده تر آن را گذاشت چنان که به جای جمله ی الف زرد است می توان گفت: الف رنگین است. حال ببینیم معنی عدم، مسئول قشنگی پر شاپرک است، است چه می شود. 


ما در پر شاپرک ویژگی هایی می یابیم که باعث می شود آن را قشنگ توصیف کنیم و این ویژگی ها را در شی دیگری مثلا وزغ نمی یابیم و لذا آن را قشنگ نمی گوییم. به تعبیری این ویژگی ها در پرشاپرک «هست» ولی در وزغ «نیست». نیست یعنی معدوم است که اگر به فرض آن ویژگی ها در همه ی موجودات بود و از این جهت بین آنها تمایزی نبود، دیگر ما پرشاپرک را از بین میلیون ها موجود دیگر زیبا نمی یافتیم و با شگفتی و شعف به آن خیره نمی شدیم و احیانا به همدیگر نشان نمی دادیم. پس آنچه باعث قشنگ شدن پر شاپرک برای ماست، نبود ویژگی هایی در سایر اشیاء است.


(به این تفسیر با تامل خودم در این چند روز رسیده ام و از جایی نگرفته ام. البته انکار نمی کنم که شاید پیش از این در ضمن مطالعاتم درباره ی سهراب و شعر او این تفسیر یا اشاراتی الهام بخش به آن را در جایی خوانده ام و در ذهنم ته نشین شده و حالا گمان می کنم از خودم است.)

 

94/7/2








کلمات کلیدی :