اولش خرما، آخرش حلوا!
دوستی دارم فرهیخته و باذوق که مسئولی فرهنگی است و گاهی جملههای نابی ببیند، برایم میفرستد، دیروز این دو بیت را به پیامک فرستاد:
ترس دارم عاشقانت مست و مجنونتر شوند
روبروی خانهات بگذار پرچین بیشتر!
خواب دیدم (نیستی) تعبیر آمد (میرسی)
هر چه من دیوانه بودم ابن سیرین بیشتر!
"امیرعلی سلیمانی"
برایش نوشتم جالب بود. راستی خبر داری که من هم مسئول فرهنگی یه جایی شدم؟
- نععع! چه عالی! کجا؟
- سکرته.
- واقعا؟!
- نه بابا! شوخی کردم؟ (و برایش نوشتم)
- خب به سلامتی! مبارک باشه.
- کی شیرینیشو بخوریم؟
- شما تجربهات بیشتره. تو این موارد معمولا چی میدن؟
- مطابق فصل و زمان باشه بهتره دیگه! تو این روزای پاییزی اگه عصر باشه یه قهوه ترک و یه کیک شکلاتی هم راضیم.
- اولا که عرض کردم مسئول فرهنگی یه جایی شدم نه رئیس کل ثانیا به نظر من تو این موارد اولش که مسئولیت رو میگیری باید خرما بدی و آخرش که بیرونت میکنن حلوا!
کلمات کلیدی : شعر، حلوا، ابن سیرین، مسئول فرهنگی، قهوه ترک، کیک شکلاتی، خرما