طراحی وب سایت ... لحنِ بنان فرق نکرد! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیکویی پرسش، نیمی از دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

... لحنِ بنان فرق نکرد!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/7/2 8:58 عصر

 

دوستی شعری برایم فرستاده بود:



بعدِ تو منظره‌ی کوچه‌ی ما  فرق نکرد

پنجره، چهره‌ی من ،سوزِ اذان فرق نکرد

 

سرِ هر پیچ که عمداً به تو بر می‌خوردم

سرخیِ صورت من از هیجان فرق نکرد

 

بعد ِ تو مادرم از عشق مرا می‌ترساند!

حسِّ من زیر قدم‌های زمان فرق نکرد

 

بی تو در گیرِ خیالاتِ  پُر از درد  شدم

روی بوم غزلم  رنگ ِ خزان فرق نکرد

 

روز وُ شب، خوانده شدی در دلِ هر تصنیفی

بعد تو سوزِ قمر، لحنِ بنان فرق نکرد

 

مردی از جنس تو در قصه‌ی من مانده هنوز...

سال‌ها رفت، ولی مردِ جوان فرق نکرد

 

هر چه می‌خواستم از شب به حقیقت پیوست

روز شد، چهره‌ی بی‌رحمِ جهان فرق نکرد


صنم نافع


برایش نوشتم:

عجب شعر جون داری. انگار که عصر یک روز پاییزی در کوچه‌ا‌ی تنها که دو طرفش درختانی پوشیده از برف است و زمینش هم، راه بروی و از سرما دست‌هایت در جیب کاپشنت باشد و دور گردنت شال‌گردن کاموایی پهن و بلند دستبافتی پیچیده باشی بعد نسیم سرد و سوزناکی که اول خودش را حسابی به برف‌ها مالیده بیاید و صورتت را بین دست‌هایش بگیرد و فشار و تکان دهد و سوت‌زنان از تو دور شود.

 





کلمات کلیدی :