زنان و زبان
وبلاگم عینهو شده خانه ی ارواح اگر مرسی و ذره بین هم نبودن دیگه خوف می کردم صفحه ی مدیریتم رو باز کنم؛ ولی خب تقصیر خودم هم هست این روزا آن قدر حرف تند و تیز و تلخ زدم که همین مقدار بازدیدکننده هم تعجب آور است.
پیش از این اول تو ورد می نوشتم بعد پیست می کردم ولی مدتی است حالم از ورد به هم می خورد. تو همین صفحه ی س فید نت پد وبلاگم احساس راحتی می کنم ولی خب دیگر از فیض حضور نیم فاصله محروم شده ام. البته اگر کمی بگردم شاید راهی برایش باشد ولی خب بی خیال گاهی احساس می کنم منضبط بودن توی نوشتن تو وبلاگ حس صمیمیتی که توی وبلاگ خودم دوست دارم از من می گیرد و خوشم نمی آید. بی تعارف می گویم گاهی ویرم می گیرد شلخته بنویسم.
مدتی است می بینی که تو وبلاگ بیشتر مثلا داستان می نویسم. حالا چرا؟ بماند شاید یک وقتی گفتم. دلم برای پست های جالب و غافلگیر کننده ام (اصلا همچین پست هایی داشته ام؟) تنگ شده است. می خوام دوباره بر گردم به اون دوران اوج به اون روزهای طلایی! با هزار تا بازدید کننده! حالا یکیش را توی این پست می ذارم.
یک چیزی چند روز پیش می خوندم بعد امروز یه اتفاقی افتاد که یاد اون چیزی افتادم که چند روز پیش خوندم. حالا چی خواندم و چه اتفاقی افتاد بماند فعلا حس نوشتنش را ندارم ولی خب معلوم است مربوط به عنوان یادداشتمه.
خب حسش اومد. مایع دستشویی ما که توی جا مایعی اش روی دیوار نصب شده تقریبا تمام شده بود. من هم کمی آب ریختم روی اون تا فعلا دوام بیاورد تا یارانه ها رو بریزن به حساب. شوخی کردم تا وقت کنم بروم فروشگاه. حالا الان وقتی شاسی آن را فشار می دهیم نیست رقیق شده مایع با فشار می اید بیرون و کمی هم به این طرف و آن طرف می پاشد انگار که با انگشتت در شیلنگ رو بگیری تا اب به فاصله ی دورتری پرت شود. امروز من و زهرا رفتیم فروشگاه یکی خریدم وقتی رسیدم خانه زهرا می خواست دستش را بشوید گفت بابا بیا مایع بریز توش. گفتم حالا با همین بشور تا بعدا. زهرا گفت: نه بیا همین الان بریز. گفتم: خب داره. گفت: دوست ندارم این پاش پاشیه!
خنده ام گرفت. دیدم عجب کلمه ای درست کرد. خداییش شما می تونین یه تعبیری به این سادگی و کوتاهی و رسایی پیدا کنین که این حالت را توصیف کند؟
اینجا بود که یاد بخشی از مصاحبه ی مرحوم دکتر ابراهیم یونسی افتادم که چند شب پیش می خواندم درباره ی زنان و زبان که حالا شاید یه کم دیگه عینش را برایت تایپ کردم.
چگونه داستاننویس میتواند دانش زبانی خود را گسترش بدهد؟
- از طریق خواندن و گوش دادن. نکتهای که باید نویسندگان به آن توجه کنند این است که بزرگترین بدعتهای زبانی [= ابداعات و نوآوریها] از سوی زنان صورت میگیرد. واژهها و اصطلاحات جدیدی که زنان خلق میکنند، خیلی زنده و جالب است. ما خیلی از اصطلاحاتی که میشنویم تکرار میکنیم، بدون اینکه به ریشهی به وجود آمدن آنها را بدانیم، مثل "اجق وجق". زنها آن را به کار میبرند هزاران نمونه و مثال دیگر.
چرا زنها؟
- زن با هر بچهای که به دنیا میآورد، خودش تمرین زبان آموختن میکند. از این لحاظ از مرد خیلی جلوتر است. زنها در تکامل زبان نقش عمدهای دارند. مثالها و تشبیههایی که آنان به کار میبرند پر از نوآوری و خلاقیت است. و حالا علاوه بر آن من شاهدم که مادران در کنار بچههایشان باید درسهای مدرسه را بخوانند. این یعنی که از درس و مشق جدا نمیمانند. ما میبینیم که هر کدام از آنها علاوه بر تحصیلات خودشان، چند دیپلم دیگر میگیرند! پس مرتب با زبان و آموزش در گیر هستند.
برگرفته از دومین کتاب نوشتن، بخش ویژه داستان نویسی، گردآورنده کاظم رهبر
کلمات کلیدی :