طراحی وب سایت چمدان و قیچی! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به نعمت پروردگارتان ـ عزّوجلّ ـ اعتراف کنید و از همه گناهانتان به سویش توبه نمایید که خداوند، بندگان سپاسگزارش را دوست دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

چمدان و قیچی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 92/3/7 8:31 عصر


چند تا از دوستانم (مثلا  استاد تقی متقی یا  عمو علوی) که در کار شعر کودک و نوجوان هستند، جلسه‌ای هفتگی دارند. این هفته تو جلسه شرکت کردم. آخر جلسه برنامه‌ای داشتند که یک نفر کلمه‌ای را پیشنهاد می‌‌داد و همه بایستی در طول حداکثر حدود نیم ساعت شعری درباره‌اش بگویند. توی این جلسه قرار شد من پیشنهاد بدهم و البته شرط کردم که من طنز بنویسم. واژه‌ی چمدان را پیشنهاد دادم و این هم یادداشت‌هایم.

در قایقی که در آستانه‌ی غرق شدن و همه داشتند وسایلشان را بیرون می‌ریختند به مردی از همراهان گفتن چرا تو چمدانت را نمی‌اندازی؟ گفت: این چمدان بار سنگینی بر قایق نیست. تمام وزن آن روی سر خودم است!

نتیجه‌گیری:

1.      سفر دریایی کلا خطرناک است.

2.      قرار نیست آدم همیشه کاری را که دیگران می‌کنند بکند.

3.      حرف حساب جواب ندارد.


بچه که بودیم از سرگرمی‌های ما این بود که کلمه‌ای را به بزرگ‌تری می‌گفتیم و از او می‌خواستیم که آن را تکرار کند بعد با کلمه‌ای هم‌قافیه‌ با آن جمله‌ای می‌ساختیم که معمولا خنده‌دار بود. مثلا می‌گفتیم بگو همدان. می‌گفت: چمدان می‌گفتیم سرت توی چمدان. یا می‌گفتیم بگو دشتی می‌گفت: دشتی می‌گفتیم: تو بچه‌ی رشتی. از نشانه‌های وارونگی بسیاری از چیزها در روزگار ما شیوه‌ی کودکان این روزگار در اجرای این بازی است. پسر کوچولوی دوستم به من می‌گوید: عمو بگو قیچی می‌گم قیچی می‌گه برو بچه دماغو. می‌گه:‌ بگو ناهار می‌گویم ناهار می‌گه بیا بریم سینما!






کلمات کلیدی :