می لنگم پس هستم!
در سرزمینی که پادشاهش لنگ بود، همهی اهالی قصر و شهر، از وزیر گرفته تا دربان، خود را به لنگی میزدند، روزی مسافری وارد آنجا شد او را دستگیر و به نزد پاشاده بردند، پرسید تو نمیلنگی؟ گفت قربانت گردم: من از دو پا لنگم که این گونه صاف راه میروم!
دوستی (شاید به شوخی) میگفت: روزی پیراهن تازه شستهام را پوشیدم و از خانه بیرون رفتم. غافل از اینکه گیرهی بند رخت هنوز بر پشت شانهام چسبیده. فردا دیدم دو سه تا از بچه محلها با لباس گیره به پشت، تو کوچه تکچرخ میزدند!
خوشحال نیستی که کله گندههای شهر ما زیاد شدهاند! آگهی: حراج بهاره انواع کلیپس بزرگ، پوستیژ کلاه گیس، مو متری، پوستیج، مو چتری، اکستنشن مو، موی تکهای، موی متری...
کلمات کلیدی : لنگیدن، دکارت، کلیپس بزرگ، پوستیژ کلاه گیس، مو متری، اکستنشن مو، پوستیج، گیس، مو چتری، موی تکهای، موی متری