من و جک!
یکی از فانتزیام اینه برم کنار دریا و یه دونه از این چترهای آفتابگیر بزرگا ببرم از این زرداش و یه میز و یه صندلی و یه دونه از این لیوان سی سانتیا توش آب پرتقال این هوا که عمرا بتونی یه نفسه سر بکشی و یه نی شیشه ای با یه عینک آفتابی. آقا همین جور که دارم آب میوه ام رو می خورم، یه کشتی تفریحی از اونجا رد بشه بیاد نزدیک تر آدرس بپرسه بگه جزایر قناری کجاست؟ آقا منم از فرصت استفاده کنم و آدرسو نگم بگم وایسین الان میام باهاتون نشونتون می دم خودمم داشتم می رفتم اونجا. لباسامو تنم کنم و بپرم بالا. حالا بعدا برگشتم خاطرات سفر رو واستون تعریف می کنم. فعلا منو جک می خوایم بریم واسه ناهار ماهی بگیریم. (راستی خانواده ی جک همه مسلمونن) بای.
بابای جک و خود جک.
کلمات کلیدی : حمید اسماعیل زاده، دریا، آب پرتقال، نی شیشه ای، جزایر قناری، جک