طراحی وب سایت شفرنامه ی ناشر خشرو (1) - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دشمن ترینِ سخنان نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، آن است که چون کسی به دیگری بگوید : «از خدا بترس»، آن شخص پاسخ دهد : «تو خودت را بپای» [و پندش را گوشنکند] . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

شفرنامه ی ناشر خشرو (1)

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 91/2/29 5:26 عصر

 

ماجرا از آنجا شروع شد که یکی از افراد خانواده‌ام نوبت دکتر داشت ارومیه. حالا قم کجا ارومیه کجا! یعنی ما دو نفر بایستی دو هزار کیلومتر (رفت و برگشت) را تو دو روز گز می‌کردیم که کردیم. تازه، می‌گویم: دو هزار کیلومتر، منهای مسیرهایی که اشتباهی رفتیم و بعد با دنده عقب یا از دور برگردون برگشتیم؛ وگرنه می‌شود سه هزار کیلومتر!

مشیر رفت: قم، سه راه سلفچگان، ساوه، بویین زهرا، قزوین، زنجان، تبریز، ارومیه.

مشیر برگشت: ارومیه، تبریز، زنجان، قزوین، بویین زهرا، ساوه، سه راه سلفچگان، قم.

فکر کنم تا حالا خودت فهمیدی چرا اشم این یادداشت شده "شفرنامه...". شون از خشتگی، شنان ژهوارم در رفته که مشل عژیزان معتاد راه می‌رم و شدامم همون ژوری شده داش.

می‌خواهم تو چند یادداشت، بعضی از تجربه‌ها و دیده‌ها و شنیده‌هایم (این یکی خودش ش داره به خدا) را بنویسم، خدا را چه دیدی! شاید یک وقتی به دردت خورد. (البته اگه دیدم نه، چیز به درد خوری در نمی‌آد، ادامه نمی‌دم شما هم ببخشید دیگه)

 

 

 




کلمات کلیدی : قم، سفرنامه، ارومیه