نقدی بر شعرهای مذهبی معاصر
ما بتدریج به شکل مفرطی در شعر، بیشتر به شخصیتهای مذهبی میپردازیم و کمتر به مسایل و موضوعات دینی. میتوان گفت مانند کسی شدهایم که به جای پرداختن به نظریهی علمیِ یک دانشمند، خود آن دانشمند را میستاید یا به جای عمل کردن به نسخهی یک پزشک، خود او را تجلیل کند. شعر ما در قدیم، کمتر شخصیتگرا بود و بیشتر مفهومگرا. در قصاید ناصر خسرو و سنایی یا مثنوی معنوی و بوستان سعدی، غلبه با معارف است (البته معارفی که شاعران ما از آن شخصیتها آموختهاند) ولی اکنون کاملا بر عکس شده است.
از این گذشته، ما بزرگان دین را هم در چهارده معصوم و حداکثر یکی دو شخصیت دیگر مثل حضرت عباس (ع) و حضرت معصومه (ع) {قربون همشون برم} خلاصه کردهایم. گویا مذهب ما فقط توانسته است پانزده، بیست نفر لایق ستایش در دامان خود بپرورد! چرا برای خدیجه، آن یار و یاور سالهای عسرت و تنهاییِ آن حضرت، چیزی نمیسراییم، یا برای حمزه سیدالشهدا یا سمیه اولین شهید اسلام یا ابوذر و سلمان و عمّار و اویس و میثم و ...اصلا چرا دور برویم؟ تا پیش از کنگرهی بینالمللی شعر نبوی، حتی حضور حضرت پیامبر (ص) هم در شعر این نسل کمرنگ بود. (ص 139-140)
________________________________________________________________
ر.ک: محمد کاظم کاظمی، رصد صبح (خوانش و نقد شعر جوان امروز)، چاپ اول، انتشارات سوره مهر، 1387.
کلمات کلیدی : شعر معاصر، شعر مذهبی، نقد، محمد کاظم کاظمی، رصد صبح، شعر جوان