طراحی وب سایت حیف اون همه پارچه! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندوه خوردن نیم کهنسال شدن است . [نهج البلاغه]

حیف اون همه پارچه!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 88/5/7 12:9 عصر


این هم از اعتصاب. من می‌دونستم از اینا هیچ بخاری بلند نمیشه. حیف از اون همه دلار بی‌زبون که خرج اینا کردیم! حیف اون همه پارچه‌ی سبز!


         

- خب تو میگی حالا چی کار کنیم؟
- چی کار کنیم!؟ جون مادرت بی‌خیال! از اولشم هم می‌دونستم ما حریف این رژیم نمی‌شیم. نبایستی خودمون رو خراب می‌کردیم. نمی‌دونم چی شد خر شدم.

- دور از جون شما!
- ولی من خودمو خراب نکردم هان! گفته باشم. ببین! شلوارم کاملا صحیح و سالمه.
- داشتیم؟
- جون من به دل نگیر! شوخی کردم. خواستم یه کم حال و هوامون عوض بشه.

- حیف از اون همه زحمتی که خانم‌بچه‌ها واسه دوخت و دوز این لباس‌های سبز کشیدن. باور کن تا صبح این طفلکی‌ نشسته بود. با چرخ خیاطی کار می‌کرد. حالا نمی‌دونم با چه رویی برم خونه؟ آخ "میشل جون"! اگه این همه وقت رو صرف سگم می‌کردم استفاده‌اش برام بیشتر بود. لااقل یه کم خوش می‌گذشت. آی "بو"، عزیزم!‏ کجایی؟




کلمات کلیدی :