طراحی وب سایت پارودی! - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى با دمى که برآرد گامى به سوى مرگ بردارد . [نهج البلاغه]

پارودی!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 88/4/30 1:6 عصر



1. دل می‌رود ز دستم صاحبدلان انصافتون رو شکر، یه کاری بکنین!

2. توانا بود هر که دانا بود و دانا بود هر که توانا بود. چون دولتی قبول نشد می‌رود دانشگاه آزاد.

3. تو کز محنت دیگران بی‌غمی، کیف می‌کنی ولی خیلی الاغی.

4. نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود. با برده رنج هم این روزا چیز خاصّی میسر نمی‌شود.

5. تا توانی دلی بدست آور، بالاخره یه جایی بدرت می‌خورد. از من بشنو!

6. دیگ به دیگ میگه مظنه‌ی نخود الان چنده داداش!

7. تو نیکی می‌کن و در دجله انداز، دیگه چی کار داری که ایزد کجا دهدت باز؟

8. بنی‌آدم اعضای یک پیکرند /  که بدجوری می‌زنند همدیگر را لت و پار می‌کنند. (خوشبختانه قافیه‌ی این یکی درست از آب در آمد).

چون عضوی بدرد آورد روزگار / دگر عضوها را ککشون هم نمی‌گزه.

9. یه توپ دارم قل قلیه سرخ و سفید و... ای بابا این که ضرب‌المثل نیست.

10.  هر که بدان بنشست، چند سال آب خنک تو شاخشه.

11. فلفل نبین چه ریزه، آخ مادرجان! دهنم سرویس شد.

12. تا توانی می‌گریز از یار بد، یار بد بدتر بود از هواپیماهای مسافربری خطوط هواپیمایی وطنی.

13. اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده، بدون بابای دختره جوابش کرده، چهار چرخ با زاپاس پنچر نموده. نزدیکش نری که خیلی خطریه. اگه خواستی بری حتما با تیزی برو. جوری هم بگیر که ببینه. (پدر آمرزیده‌ها این قدیمی‌ها هم چه ضرب‌المثل‌های عریض و طویلی واسه خودشون ساختن!)

14. انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا یک دفعه ناغافل دخلت نیاد عزیز دل برادر.

15. در کار خیر حجت هیچ استخاره نیست (ای بابا منتظر چی هستی؟ همین خودش یک ضرب‌المثله. حتما من باید چیزی بهش بچسبونم؟ چه آدمایی تو این دور و زمونه پیدا میشن!؟ عجبا!)

 




کلمات کلیدی :