نوروز و حرف های نو!
سلام. سال نو مبارک. همیشه توی عیدها. صدسال به این سالها. یا به قول پدرم همیشه توی سالها (ترکیبی از دو جمله ی قبلی)...
امسال خواستم غیر از حرف های تکراری که توی این موقع ها ردوبدل می شود چیزی بگویم. بعد از کلی تَش تَقّلا گفتم:
عید است و نوبهار و جهان را جوانی ای / هر مرغ را به وصل گلی شادمانی ای
ولی افسوس که دیدم قبل ازما سعدی شیرین سخن این را فرموده است.
خواستم بگویم:
بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین/ کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
دیدم دیدم جناب حافظ قبل از ما این را گفته.
این دیر به دنیا آمدن هم مایه ی دردسر است. تا می آیی یک حرف درست و حسابی بزنی. می بینی که یکی قبل از تو آن را گفته. ولی خب دیگر نمی شود کاری کرد.
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم.
تو رو خدا ببینید همین را هم قبل از بنده جناب حافظ فرموده...
کلمات کلیدی :