نثر خوشمزه!
جواد عزیز سلام.
دیروز به وبلاگت سر زدم. بد نبود. برای شروع خوب بود. ولی با استعدادی که در تو سراغ دارم، میدانم میتوانی خیلی بهتر از این باشی. حالا دو نکته:
1. مشکلی که خیلی از ما توی نوشتههایمان داریم این است که ببخشید خیلی بیمزه و خشک و عبوس مینویسیم. یعنی انگاری که داریم نحوۀ به دست آوردن سلولهای بنیادی را تشریح میکنیم. نه تمثیلی، نه تشبیهی، نه کنایهای و نه طنزی. خواننده کَف میکند تا نوشتۀ ما را بخواند.
2. سه گونه نثر:
• خانوادۀ خواستگار با ناراحتی از خانۀ ما بیرون رفتند. محال بود که دوباره برگردند.
• خونوادۀ خواسگار با ناراحتی از خونۀ ما زدن بیرون. عمرا دیگه برگردن.
• خانوادۀ خواستگار با ناراحتی از خانۀ ما رفتند بیرون. عمرا دفعۀ دیگر برگردند.
تو (عُمَر) مختاری چگونه بنویسی. ولی به نظر من دومی و سومی برای وبلاگ مناسبترند و سومی بر دومی ترجیح دارد. چون هم خودمانی و صمیمی و مناسب با محیط وبلاگ است و هم کلمات صحیح و سالم باقی میمانند. البته در نوشتن دیالوگها، وضع فرق میکند. آنجا باید گفتههای شخصیتها را همان طوری که هستند، نوشت.
خب، فکر میکنم فعلا کافی است. تا یادم نرفته بگویم: مادرم سلام میرساند و میگوید به مادرت بگو هفتۀ دیگر ختم انعام خانۀ ماست، فرصت کردند، تشریف بیاورند. سلام برسان. خداحافظ.
کلمات کلیدی :